عوامل مختلف در اختلالات یادگیری

عوامل عاطفی
در بیان رابطه بین نارسایی های یادگیری و مشکلات عاطفی نظریات متفاوتی وجود دارد. به اعتقاد بعضی نارسایی های یادگیری در اثر اشکالات عاطفی به وجود می آیند و بنابراین باید از طریق روش های روان شناختی اعتماد به نفس لازم را در کودکان ایجاد کرد، خود پنداره آنان را افزایش داد و علایق آنان را کشف نمود تا نارسایی های یادگیری ناشی از آنها نیز درمان شود. بعضی دیگر معتقد هستند مشکلات عاطفی در اثر نارسایی های یادگیری به وجود می آیند و بنابراین باید با به کار گرفتن روش آموزش مستقیم سعی در از بین بردن نارسایی یادگیری کرد تا عوامل عاطفی نیز به تدریج ضعیف شده از بین بروند.
عوامل فیزیکی
بعضی از عوامل فیزیکی نیز به گونه ای با نارسایی های یادگیری ارتباط پیدا می کنند و بدین جهت باید اطمینان حاصل شود وجود نارسایی در اثر بودن این عوامل نباشد . عوامل عمده ای که در این زمینه دخالت دارند به قرار زیرند:
الف– اختلالات شنوایی:
بعضی از کودکان به علت داشتن اشکالاتی در مکانیسم شنوایی اطلاعات و آموزش را به خوبی نمی شنوند و در نتیجه در یادگیری آنان اختلالاتی به وجود می آید. مثلاً موچینک و همکاران (2004) پیدا کردند که بعضی از این کودکان در یک پس زمینه صدایی قادر نیستند خوب بشنوند و باید در نظر داشت که در زمینه شنوایی حتی اختلالات بسیار جزئی نیز می تواند یادگیری کودک را تحت تأثیر قرار دهد زیرا اولاً بر روی ارتباط بر قرار کردن کودک با معلم، گروه همسن و دیگران تأثیر دارد ثانیاً شنوایی لازمه ای اساسی برای یادگیری زبان است و اگر کسی در این زمینه اختلال داشته باشد در زمینه یادگیری نیز با اشکال روبرو خواهد شد. پیدا شده است که وجود اشکال در گوش میانی می تواند اختلالات رشدی و درسی در کودکان ایجاد کند (تورنه، 2004).

یادگیری
ب- اختلالات بینایی:
توانایی خوب دیدن از موارد لازم برای آموختن مهارت های یادگیری است و بنابراین اختلال در این توانایی در یادگیری کودکان نارسایی به وجود می آورد. منتهی باید در نظر داشت که این اختلالات به تنهایی نمی توانند به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شوند (الیتسکی و نلسون، 2003). افزون بر این درمان کردن مشکلات دیداری فقط بخش کوچکی از مشکلات خواندن را درمان می کند و نارسایی های زیر بنایی را که عامل بسیاری از نارسایی های یادگیری هستند از بین نمی برد (ایوانز، 1999) گرچه تمرین های چشمی به صورتی که در درمان بینایی مورد استفاده قرار می گیرند در زمینه نارسایی تأثیر داشته باشد، اما در هر حال معلم باید به نشانه هایی همچون چرخاندن سر ، خم کردن سر به جلو، داشتن تنش در کارهایی که نیاز به دیدن از نزدیک دارد، نگاه کردن به دور، مالیدن بیش از اندازه چشم، اجتناب کردن از کار با اشیایی که به چشم نزدیک هستند، حالت نشستن و مانند آن توجه داشته باشد.
ج- آسیب مغزی
کسانی که از زاویه پزشکی به نارسایی های یادگیری نگاه می کنند آسیب مغزی ناشی از ضربه ها و عفونت ها را به عنوان عامل ایجاد کننده نارسایی های یادگیری در نظر می گیرند. افرادی که آسیب مغزی دارند نشانه های جسمی، عاطفی ، شناختی گوناگونی از خود نشان می دهند که از آن میان می توان به سر درد، سرگیجه، کاهش تمرکز، مشکلات حافظه، زود رنجی، خستگی، اختلالات دیداری، حساسیت به صدا، مشکل در قضاوت، افسردگی و اضطراب اشاره نمود. اگرچه بسیاری از این نشانه ها در طول زمان از بین می روند بعضی از آنها ممکن است به صورت دائم باقی بمانند (رایان و اشتراوس, 2003). از لحاظ اینکه قسمت های مختلف مغز جنبه های گوناگون یادگیری را کنترل می کنند هر نوع آسیبی که به بافت های مغزی وارد شود ممکن است جنبه معینی از یادگیری را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً مشخص شده است که حملات غش ناشی از ضایعات در نیمکره چپ مغز با نارسا خوانی و نارسایی در هجی کردن ارتباط دارد (برایر و همکاران، 2005). به همین ترتیب نقص در کارکرد نظام عصبی مرکزی نیز به عنوان یکی از شایع ترین علل نارسایی های یادگیری مطرح می شود که ممکن است در اثر عوامل گوناگونی ایجاد شده باشد. مثلاً شایویتز و همکاران، (2002) پیدا کرده اند که نوعی اختلال عصبی در نارساخوانی وجود دارد که در سنین پایین نیز قابل تشخیص است. همچنین تأخیر در رشد مکانیسم های عصبی که در اثر عواملی همچون عفونت، مشکلات دوره حاملگی مادر، تغذیه و مانند آن باشد نیز نارسایی یادگیری به وجود می آورد. از طرف دیگر کودکان نارس نیز نسبت به کودکان عادی خطر پذیری بیشتری برای نارسایی یادگیری دارند (اولسن و همکاران، 1998).مثلاً در یک مطالعه طولی پیدا شده است که در بین این کودکان مواردی از نارسایی های یادگیری، اختلالات زبانی، اختلالات خفیف عصبی و مشکلات کلی مربوط به مدرسه بیشتر از کودکان دیگر بود (چارکر و همکاران ، 1998).