هوش هیجانی
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (به انگلیسی: Emotional intelligence | EI) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود و دیگران است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفه? هیجانها را بهطور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفه? شناختی، مؤلفه? فیزیولوژیکی و مؤلفه? رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعیاند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارند.
از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان اینگونه بر میآید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعه? گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و بهطور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایره? مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهره? هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است
تفاوت هوش هیجانی و IQ
IQ همان هوش عادی است که بیشتر مردم میشناسند. حتما شما هم افرادی را میشناسید که با اینکه هوش بالایی دارند ولی زندگی موفقی ندارند. IQ شما را بر روی بهترین صندلیهای دانشگاه می نشاند اما از اینجا این هوش هیجانی است که به شما کمک میکند روابط درستی انتخاب کنید و به اهداف و موقعیتهای بهتری دست پیدا کنید. بیشترین موفقیت زمانی حاصل میشود که شما هر دو هوش را تقویت کنید هم IQ هم هوش هیجانی.
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان کرد. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی تواناییهای فردی را در دایره خود دارد در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
- شناخت هیجانها و احساسات خود: خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود: خودمدیریتی
- خودانگیزشی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران: دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران: دیگر مدیریتی
محققان شاید اصطلاح هوش هیجانی را اوایل دهه 90 میلادی مطرح کردند، اما رهبران کسبوکار خیلی سریع این مفهوم را به نفع خودشان قبضه کردند.
بر اساس مفهوم هوش هیجانی یا EQ، موفقیت قویاً تاثیرگرفته از امتیازات شخصی نظیر پشتکار، توانایی کنترل خود و مهارت در برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران است.