اهمیت زنان در توسعه اقتصادی
اهمیت زنان در توسعه اقتصادی
آنچه که به هدف ما در این رساله مربوط می شود، شناخت جایگاه و نقش نیمی از نیروی کار که عمدتاً در حاشیه برنامه ها قرار گرفته می باشد، تا از این طریق، با هدایت نیروی کار این قشر بر درآمد خانوار افزوده و در نهایت فقر روستا را کاهش دهیم. در این رابطه یکی از کارشناسان مربوطه تاکید دارد که اولویت بخش کشاورزی از طریق تخصیص منابع به بخش روستایی به تنهایی برای از میان بردن فقر در روستاها کافی نیست زیرا منابع حاصل از این سیاست ممکن است طبقات پر درآمد روستایی را در بر گیرد. لذا باید سیاست هایی اتخاذ شود که «گروه، هدف» را مد نظر قرار دهد بطور کلی این امر به معنی سرمایه گذاری فیزیکی، سرمایهگذاری در سرمایه انسانی جهت افزایش مهارت ها، افزایش اعتبارات و غیره است. در بعضی موارد اصلاحات ارضی که شامل توزیع مجدد مالکیت زمین و امنیت مستاجران است عنصری اساسی در بهبود کارایی و درآمد روستائیان فقیر میباشد
بنابراین اهمیتی که اقتصاددان فوق الذکر برای نیروی انسانی قائل شده است، ذکر این نکته ضروری مینماید که زنان نیروی عمده برای ایجاد تحول و منبعی عمدتاً بکر و دست نخورده می باشند که می توانند علاوه بر پیشبرد اقتصاد روستایی، موجب افزایش هر چه بیشتر نرخ رشد و بالا بردن تولیدات غذایی شوند، آگاهی روز افزون نسبت به نقش زنان در تولید و لزوم مشارکت گسترده تر آنان در روند توسعه اجتماعی و اقتصادی سبب شده است که امروزه در سیاست های جدید ملی، محلی و روستایی زا فعالیت های آنان در سطح جهانی حمایت بیشتری به عمل آید.
برای فهم بهتر و جایگاه زنان در فعالیت های اقتصادی در منطقه مورد مطالعه، ابتدا شرح کلیاتی در رابطه با انواع اشتغالات زنان و مردان روستایی ضروری مینماید.
ماهیت فعالیت در مناطق روستایی عمدتاً بر بهره برداری از زمین و منابع طبیعی متکی است، بدین ترتیب رابطه انسانی با محیط بر اساس نوع مناسبات بکار رفته در این سیکل معین میگردد.
کشاورزی و فعالیت های وابسته بدان از جمله اشتغالاتی است که بیشترین وابستگی را به محیط دارد و لذا این شرایط که قبلاً نیز اشاره شده منطقه مورد مطالعه از نظر جغرافیایی بستر مناسبی را برای فعالیت های زراعی از جمله کشت برنج و بعضاً چای، توتون و مرکبات فراهم میسازد از این رو بخش قابل توجهی از اشتغالات مردم این ناحیه را کشاورزی و فعالیت های وابسته بدان تشکیل میدهد. لیکن با دگرگونی در اقتصاد روستایی از جمله ورود نقدینگی، افزایش نیازها، ازدیاد جمعیت و ورود تکنولوژی به تدریج نقش نیروی انسان کمرنگتر شده و متعاقب آن با محدودیت جذب در این بخش، جمعیت فعال به سمت سایر بخش های درآمدزا سوق مییابند.
از سوی دیگر گسترش صنایع ماشین، صنایع دستی و کارگاهی را مورد رقابت قرار داده و به تدریج آنها را از صحنه خارج میسازد و بدین ترتیب تقسیم کار جنسیتی، وظایف و کار زنان روستایی دستخوش دگرگونی و تحول میگردد. با آگاهی از این امر که زنان این خطه از کشورمان جزء پر تلاش ترین و فعالترین زنان کشور میباشند و با وجود اینکه در آمارهای مملکتی زنان روستایی که در مزارع خانوادگی کار میکنند خانه دار محسوب شده اند. همچنان در این آمارها نیز بالاترین نرخ اشتغال زنان در کشور را به خود اختصاص دادهاند و این امر بیانگر وسعت و فعالیت این زنان است، زنان روستایی منطقه مانند هر زن دیگری عهدهدار انجام وظایفی است که طبیعت و عرف و عادت به عهده آنان نهاده است.بنابراین اهمیتی که اقتصاددان فوق الذکر برای نیروی انسانی قائل شده است، ذکر این نکته ضروری مینماید که زنان نیروی عمده برای ایجاد تحول و منبعی عمدتاً بکر و دست نخورده می باشند که می توانند علاوه بر پیشبرد اقتصاد روستایی، موجب افزایش هر چه بیشتر نرخ رشد و بالا بردن تولیدات غذایی شوند، آگاهی روز افزون نسبت به نقش زنان در تولید و لزوم مشارکت گسترده تر آنان در روند توسعه اجتماعی و اقتصادی سبب شده است که امروزه در سیاست های جدید ملی، محلی و روستایی زا فعالیت های آنان در سطح جهانی حمایت بیشتری به عمل آید.
برای فهم بهتر و جایگاه زنان در فعالیت های اقتصادی در منطقه مورد مطالعه، ابتدا شرح کلیاتی در رابطه با انواع اشتغالات زنان و مردان روستایی ضروری مینماید.
ماهیت فعالیت در مناطق روستایی عمدتاً بر بهره برداری از زمین و منابع طبیعی متکی است، بدین ترتیب رابطه انسانی با محیط بر اساس نوع مناسبات بکار رفته در این سیکل معین میگردد.
کشاورزی و فعالیت های وابسته بدان از جمله اشتغالاتی است که بیشترین وابستگی را به محیط دارد و لذا این شرایط که قبلاً نیز اشاره شده منطقه مورد مطالعه از نظر جغرافیایی بستر مناسبی را برای فعالیت های زراعی از جمله کشت برنج و بعضاً چای، توتون و مرکبات فراهم میسازد از این رو بخش قابل توجهی از اشتغالات مردم این ناحیه را کشاورزی و فعالیت های وابسته بدان تشکیل میدهد. لیکن با دگرگونی در اقتصاد روستایی از جمله ورود نقدینگی، افزایش نیازها، ازدیاد جمعیت و ورود تکنولوژی به تدریج نقش نیروی انسان کمرنگتر شده و متعاقب آن با محدودیت جذب در این بخش، جمعیت فعال به سمت سایر بخش های درآمدزا سوق مییابند.
از سوی دیگر گسترش صنایع ماشین، صنایع دستی و کارگاهی را مورد رقابت قرار داده و به تدریج آنها را از صحنه خارج میسازد و بدین ترتیب تقسیم کار جنسیتی، وظایف و کار زنان روستایی دستخوش دگرگونی و تحول میگردد. با آگاهی از این امر که زنان این خطه از کشورمان جزء پر تلاش ترین و فعالترین زنان کشور میباشند و با وجود اینکه در آمارهای مملکتی زنان روستایی که در مزارع خانوادگی کار میکنند خانه دار محسوب شده اند. همچنان در این آمارها نیز بالاترین نرخ اشتغال زنان در کشور را به خود اختصاص دادهاند و این امر بیانگر وسعت و فعالیت این زنان است، زنان روستایی منطقه مانند هر زن دیگری عهدهدار انجام وظایفی است که طبیعت و عرف و عادت به عهده آنان نهاده است