آیا باید نگران دوستان خیالی کودکان باشیم
مارجری تیلور, روان شناسِ رشد, درکِ ما را از همراهان خیالی زیرورو می کند
مارجری تیلور، روان شناس رشد به یاد ما می آورَد که در اواخر ده? 1990 با زنی دام پزشک به نام الفی ولفی آشنا شده بود. همسر الفی، سمی نام داشت. آن ها چند سگ و گربه داشتند. همه چیز در دنیای الفی تماماً رنگارنگ1 بود: موها، پوست، وسایل خانه، روتختی ها، همه چیز. قد بسیار کوتاهی هم داشت.
الفی ولفی، حاصلِ خیال دختری چهارساله بود.
این بچه را برای ملاقات تیلور در آزمایشگاه خیال در دانشگاه اورگن آوردند. در آنجا تیلور رابط? میان همراهان خیالی و رشد اجتماعی و شناختی کودک به سمت بلوغ را بررسی می کند. پژوهش های او دیدگاه های منفی موجود دربار? دوستان خیالی را تغییر داده و رویکرد محققان به مطالع? خیال را متحول کرده است.
الفی ولفی یکی از دوستانی خیالیِ بسیار به یادماندنی در پژوهش های تیلور است. او به یاد می آورد که «خیلی با جزئیات و سازمان یافته بود. همراهان خیالی و دنیاهایی که در آن زندگی می کنند، گاه خیلی با جزئیات می شوند».
به گفت? تیلور و همراهانش در حوز? پژوهش خیال، همراه خیالیْ دوستی است که کودکْ او را خلق می کند، مرتب دربار? آن حرف می زند و با او تعامل دارد. در طی حدود سی سال تیلور دربار? دوستانی خیالی شنیده است که می توانند پرواز کنند، در ماه زندگی کنند، نامرئی شوند، آتش پرت کنند یا به شکل فضایی ها، خزندگان یا حتی اشیای واقعی، مثل حیوانات عروسکی درآیند.
تیلور می گوید: «هرگاه از بچه ای می پرسید که آیا دوست خیالی دارد و پاسخ مثبت می دهد، باید خودتان را آماده کنید که نخندید یا آن ها را سؤال پیچ نکنید؛ چون نمی دانید بعدش چیست. همیشه چیزهایی که بچه ها برایم تعریف می کنند، مرا سرگرم می کند.»
امبر، دخترِ تیلور برای اولین بار کنجکاویِ او را دربار? مفهوم همراهان خیالی برانگیخت. وقتی امبر سه سال داشت، شروع کرد به حرف زدن دربار? پسری به نام مایکل رُز. تیلور فکر می کرد که او یکی از بچه های مهدکودک امبر است؛ اما هیچ کدام از معلمانِ امبر نام مایکل رز را نشنیده بودند. وقتی دخترش بعداً گفت که انباری پر از زرافه دارد، تیلور قطعات این پازل را کنار یکدیگر چید: مایکل رز حاصل خیال امبر بود.
تیلور در اواخر ده? 1980، پس از حضور در یکی از سخنرانی های پل هریس، روان شناس دانشگاه هاروارد، مطالع? حرفه ای همراهان خیالی را آغاز کرد. هریس پژوهشی را توضیح داد که در آن، جعبه ای خالی به بچه ها داده و از آن ها خواسته بود خیال کنند که هیولایی داخل آن است. بعضی بچه ها بااینکه دیده بودند جعبه خالی است، باز هم می ترسیدند به آن نزدیک شوند. پژوهش هریس این سؤال را برای تیلور به وجود آورده بود که آیا بچه هایی که دوستان خیالی دارند، فکر می کنند رفیقان نامرئی شان واقعی اند؟
در سال 1999، تیلور کتابی مهم منتشر کرد به نام همراهان خیالی و کودکانی که آن ها را خلق می کنند2. این اثر حاوی تمام چیزهایی بود که تا آن زمان دانشمندان دربار? تخیل کودکان دریافته بودند. داستان امبر و مایکل رز نیز در آن بود. روش تیلور در ارزیابی خیال و مصاحبه های ریزبینانه اش با کودکان و والدینشان نیز با جزئیات در این کتاب تشریح شده است. کودکان ممکن است همان لحظه دوستی خیالی دست وپا کنند. چنین چیزی همراهِ خیالی واقعی به شمار نمی آید. یا اینکه ممکن است ساعت ها با جزئیات دربار? دوستان خیالی شان صحبت کنند. به همین خاطر تیلور داستان های آن ها را از طریق والدینشان تأیید می کند.
تریسی گلیسن از کالج ولزلی ماساچوست که نقش دوستان خیالی در رشد روان شناختی و اجتماعی را بررسی می کند، زمانی با تیلور دیدار کرد که او در حال پایان دادن به کتاب خود بود. گلیسن دربار? این کتاب می گوید: «به نظر من ]این کتاب[ به منزل? کتاب مقدسِ همراهان خیالی است.» گلیسن معتقد است که تیلور نقشی عمده در مقابله با تصاویر کلیشه ای ایفا کرده است که معمولاً به بچه هایی با دوستان خیالی نسبت می دهیم.
همراهان خیالی بسیار شایع تر از آن اند که مردم فکر می کنند. حدود دوسوم کودکان چنین همراهانی دارند و چنین پدیده ای معمولاً بین سه سالگی تا هشت سالگی اتفاق می افتد؛ البته نوجوانانی هم هستند که آن ها را از زمان کودکی حفظ می کنند یا در دوران نوجوانی خَلقشان می کنند.
به لحاظ تاریخی، بسیاری از پژوهشگران و والدین معتقد بوده اند که همراهان خیالی مضر یا بدند و نشان? کمبود اجتماعی، تسخیرشدن توسط شیاطین یا بیماری ذهنی محسوب می شوند؛ مثلاً اَنزْلی گیلپین، برجسته ترین روان شناس آزمایشگاه دانش درحال توسعه3 در دانشگاه آلاباما، اخیراً شنیده بود که مادری فکر می کند ممکن است دخترش اسکیزوفرنی داشته باشد، اما معلوم شد که بچه فقط دوستی خیالی دارد.
گیلپین می گوید: «قطعاً امروزه بسیاری از والدین وقتی می بینند بچه هایشان با کسی حرف می زنند که وجود ندارد، دچار واهمه می شوند.» او معتقد است کودکانی که متوجه این نگرانی می شوند، ممکن است از ترس، قبول نکنند که دوستی خیالی دارند.
اما مخفی کردن بعضی دوستان خیالی از والدین سخت است؛ چون به صورت بدذات، پرخاشگر یا سلطه جو پدیدار می شوند. کودکان گاهی تحت سلط? مخلوقِ خود درمی آیند. دوستان خیالیِ آن ها می توانند باعث شوند که کودکان چیزهایی بگویند و کارهایی بکنند که برایشان دردسر به وجود می آورد؛ مثلاً آن طور که تیلور به یاد می آورد، دختری که الفی ولفی را خلق کرده بود، او را «یه جورایی مثل تروریستا» توصیف می کرد.
گیلپین توضیح می دهد: «واقعاً به نظر می رسد این گونه روابط با دوستان خیالی از لحاظ احساسی بودن و استقلال، روابط با دیگر کودکان را تقلید می کنند.» او می گوید ویژگی دوستی های خیالی، ملغمه ای از احساسات مثبت و منفی است؛ همچون روابط سالم با هم سن وسالان در دنیای واقعی.
چیزی که شاید خلاف انتظار باشد، این است که پژوهش های تیلور و دیگران نشان داده است که باوجود پیچیدگی دوستی های خیالی و شباهتشان به روابط دنیای واقعی، کودکان متوجه می شوند که دوستان خیالی شان تلقین اند. به گفت? تیلور «بسیاری از کودکان در مرحله ای از مصاحبه های پژوهشی می خواهند اطمینان حاصل کنند که شما گیج نشده اید. آن ها می گویند: "می دونی؟ اون فقط یه دختر کوچولوی خیالیه."»
تیلور در کتاب خود یادآور می شود که بنا به تصور عام، همراهان خیالی نشان? هوش برترند؛ اما شواهد برای وجود چنین رابطه ای قانع کننده نیست: «درست نیست که همه بچه های باهوش همراهان خیالی خلق می کنند و البته فقط بچه های باهوش هم نیستند که آن ها را خلق می کنند.» او می افزاید: «نداشتن دوست خیالی هیچ ربطی به توانایی فکری کودک ندارد.»
البته به گفت? تیلور، میان کودکان دارای همراهان خیالی و کودکان بدون آن ها، تفاوت های کوچک و معنادار آماری وجود دارد و این تفاوت ها معمولاً مثبت اند؛ مثلاً کودکانی که رفیقان خیالی دارند، معمولاً دایر? واژگانشان کمی گسترده تر است، کمتر خجالتی اند و خوب می توانند نظرات دیگران را درک کنند.
تیلور در طول تحقیقاتش متوجه شده است که کودکانی که قبل از دوران مدرسه، دوستان خیالی دارند، معمولاً تا جایی پیش می روند که نوعی دنیای خیالی کامل یا به عبارتی پاراکوسم4 خلق می کنند. این دنیاها معمولاً دارای جزئیات بوده و جغرافی، سیستم های حمل ونقل، دولت ها و تعطیلات خود را دارند. تیلور در پژوهشی که ماه ژوئن سال قبل در ژورنال پژوهش های خلاقیت5 منتشر شد، با چهار کودک دربار? پاراکوسم هایشان مصاحبه کرد و دریافت که این دنیاها، مکانی برای ابراز خلاقیت و همچنین سکویی برای بازی با دوستان و کاوش دنیای واقعی با آن هاست.
اخیراً تیمِ تیلور تحلیلی را به پایان برده اند که البته هنوز منتشر نشده است. این تحلیل نشان می دهد که هفده درصد از میان حدود دویست نفری که مورد بررسی قرار گرفته اند، پاراکوسم خلق کرده اند. هنوز مشخص نیست چه کسری از کودکانی که همراهان خیالی دارند، به سوی این دنیاهای پیچیده پیش می روند یا این دو چه ارتباط روان شناختی ای دارند؛ اما تیلور ابراز امید می کند که بررسی های آینده، اطلاعات بیشتری در این باره فراهم کند.
تیلور و یکی از دانشجویان فارغ التحصیلش به نام نیومی اگیار اخیراً بررسی کرده اند که آیا شخصیت های مجازی هم می توانند همان نوع همراهیِ شبیه به دوستانِ خیالی را فراهم کنند؟ به گفت? تیلور «درک این مسئله مهم است؛ چون کودکان بیش ازپیش مشغول شخصیت های روی پرده و واقعیت مجازی اند».
در شمار? آوریل 2015 نشری? کاگنِتیو دِوِلوپمنت6، این دو محقق حاصل بررسی های خود را منتشر کردند. آنان در این پژوهش، تعامل اجتماعی کودکان با یک سگ مجازی و یک سگ عروسکی را مقایسه کردند. آن ها دریافتند که کودکان، سگ مجازی را جالب و سرگرم کننده به شمار می آورند؛ اما دربار? سگ مخملی احساس مراقبت و دوستی می کنند. کودکان گاهی، اشیای غیرزنده را دوستان خیالی به شمار می آورند؛ اما به گفت? تیلور، بعضی محققان معتقدند که این اشیا، همراهان خیالیِ واقعی نیستند. نتایجْ این گونه القا می کند که کودکان در مقایسه با تکنولوژی، رابطه ای عمیق تر با اشیای ملموس برقرار می کنند؛ اما برای نتیجه گیری قاطع تر، پژوهش های بیشتری لازم است.
بسیاری از کودکان هر قدر هم که متمرکز بر دوستان خیالی شان باشند، با افزایش سن حتی فراموش می کنند که چنین دوستی داشته اند. این مسئله ممکن است طی دو سال از قطع رابطه با همراه خیالی اتفاق بیفتد. به گفت? تیلور «این دوستان در دوران خود بسیار خاص و عزیز به نظر می رسند؛ اما وقتی بعدها با کودکی مصاحبه می کنیم، مشاهده می کنیم آن را پشت سر گذاشته اند. معمولاً والدین اند که خاطر? این دوستان را حفظ می کنند؛ مثلاً من خودم مایکل رز را به یاد دارم، اما دخترم، امبر یادش نیست».
اما باوجوداینکه افرادْ دوستان خیالی شان را فراموش می کنند، فرایند خلق آن ها و نحو? تعامل با آن ها ممکن است تأثیری طولانی مدت داشته باشد. به گفت? گلیسن «خیال فقط چیزی سبک سرانه نیست که با بزرگ شدن، آن را کنار بگذارید». او معتقد است که توانایی کناره گرفتن از واقعیت و مشاهد? زمان ها و مکان هایی دیگر در ذهن، مهارتی است که حتی بزرگ سالان نیز به آن وابسته اند.
کودکان به خوبی، قدرت بی انتهای ذهن برای خیال پردازی را یادآور می شوند. تیلور می گوید: «وقتی دربار? خیال کودکان پژوهش می کنید، برای خیالشان و چیزی که می توانند خلق کنند، احترامی بسیار عمیق قائل می شوید.»