شش راهکار برای والدین: چگونه در هنگام شیوع بیماری کرونا از فرزند

قرنطینه

 

 

بیماری کرونا موجب ایجاد احساساتی نظیر اضطراب، استرس و عدم اطمینان می گردد. این احساسات به ویژه در میان کودکان و نوجوانان، در سنین مختلف، بیشتر دیده می شوند. اگرچه کودکان به طرق مختلف به این احساسات واکنش نشان می دهند اما بطور کلی در مواجه با رویدادهایی همچون تعطیلی مدارس و لغو برنامه ها و دوری از دوستان ، بیش ازپیش به حمایت های عاطفی نیاز دارند.

ما با روانشناس متخصص نوجوانان، نویسنده کتابهای پرفروش و ستون‌نویس ماهنامه نیویورک تایمز دکتر لیزا دامور درباره اینکه چگونه می‌توانید شرایط در خانه را حین این «تجربه جدید و گذرا» عادی‌سازی کنید، صحبت کرده‌ایم.

 

1. برای صحبت با فرزندتان پیش‌قدم شوید و با آرامش درباره بیماری صحبت کنید

دکتر دامور توصیه می کند که «والدین بایستی در صحبت با فرزندان خود درباره بیماری کرونا و نقش مهمی که  وی در حفظ سلامتی خود دارد، پیش قدم شده و با آرامش در این باره با آنها صحبت کنند. به آنها بگویید که شاید خود شما یا هریک از اعضای خانواده نشانه‌های بیماری را که اغلب هم شبیه سرماخوردگی عادی یا آنفولانزاست، در خود احساس کنید، و نیازی نیست که از این احتمال ترس بی‌مورد به خود راه دهند. والدین باید فرزندان خود را تشویق کنند که اگر حالشان خوب نیست یا اگر احساس نگرانی درباره این بیماری دارند با آنها صحبت کنند و کمک بخواهند.»

«بزرگسالان باید این واقعیت را که کودکان ممکن است درمورد این بیماری عصبی و نگران باشند،  درک نموده و با کودکان همدلی کنند. به  فرزندان خود مرتباً اطمینان بدهید که بیماری کرونا به خصوص برای کودکان و نوجوانان معمولاً خفیف می‌باشد. همچنین به خاطر داشته باشید که نشانه های بیماری کرونا قابل درمان هستند. همینطور می‌توانیم به کودکان یادآوری کنیم که کارهای موثر زیادی می‌توانیم انجام دهیم که هم خود و هم دیگران را ایمن نگه‌داریم و احساس کنیم که  بر شرایط بوجود امده مسلط هستیم، از جمله شستشوی مرتب دستها، لمس نکردن صورت و حفظ فاصله اجتماعی.»

«کار دیگری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که از فرزندان خود بخواهیم به دیگران و شرایط سایر افراد فکر کنند. مثلاً می‌توانیم به فرزندمان بگوییم: "ببین می‌دانم که واقعاً نگران ابتلا به این بیماری هستی، ولی این که از تو می‌خواهیم این کارها را انجام بدهی، دستهایت را بشویی و در خانه بمانی، برای این است که به این ترتیب، درواقع از سایر افراد جامعه‌مان مراقبت کرده‌ایم. یعنی این که ما به اطرافیان مان فکر می‌کنیم و اهمیت می‌دهیم.»

 

2. یک برنامه منظم روزانه داشته باشید

دکتر دامور می‌گوید: «کودکان نیاز به برنامه منظم روزانه دارند.. همین و بس. و  آنچه همه ما باید هرچه سریع‌تر انجام بدهیم، تهیه یک برنامه منظم روزانه است تا به همه ما در انجام کارهای روزانه کمک نماید. به والدین موکدا توصیه می‌کنم که برنامه روزانه منظمی  برای فرزندان خود درنظر بگیرند که شامل زمان بازی و استفاده از موبایل و ارتباط با دوستان‌شان نیز باشد، و حتماً زمانهایی برای دوری ازتکنولوژی و کمک در کارهای خانه درنظر داشته باشند. باید فکر کنیم که چه چیز برایمان با‌‌‌ارزش است و برنامه منظم مورد نظرمان را طبق آن ارزش‌ها وضع کنیم.

حفظ یک برنامه منظم و قابل پیش بینی می تواند در کودکان احساس آرامش خاطر بوجود اورد، به نحوی که بدانند چه زمان باید به کارهای ضروری بپردازند و چه زمان را به بازی سپری کنند.

دکتر دامور پیشنهاد می‌دهد که درکارها فرزندان‌تان را نیز مشارکت دهید. «برای کودکان 10 و 11 ساله یا بزرگتر، پیشنهاد می‌کنم که از خود کودک کمک بگیرید و برنامه روزانه را با هم طراحی کنید. (پیشنهاد می‌کنم برنامه روزانه کودکان 10 و 11 ساله و یا بزرگتر را با مشارکت خودشان تنظیم نمایید،) با آنها درمورد کارهایی که باید در برنامه روزانه‌شان انجام دهند، صحبت کنید و ببینید که آنها چطور برای خودشان برنامه‌ریزی می‌کنند. درمورد بچه‌های کوچکتر، بسته به این که چه کسی مراقب آنهاست (چون ممکن است که هر دو والد در خانه نباشند) طوری برنامه‌ریزی کنید که همه کارهای مهمی  که باید انجام شود درنظر گرفته شوند: تکالیف درسی و تمام کارهای خانه که باید در آن کمک کنند. درمورد برخی خانواده‌ها به نظر می‌رسد که شروع انجام برنامه از ابتدای صبح برای فرزندان بهتر است. ولی بعضی خانواده‌ها ممکن است ترجیح بدهند که کمی دیرتر شروع کنند تا بتوانند بیشتر بخوابند و از خوردن صبحانه در کنار هم لذت ببرند.» والدینی که در طی روز نمی‌توانند بر فعالیت‌های فرزندان خود نظارت داشته باشند ، می‌توانند با هم فکری با مراقب کودک  برنامه مناسبی برای کودک تهیه نمایند. هماهنگ کنند که چطور به نحو بهتری برنامه‌ریزی کنند.

«فرزندان خود را از حمایت کنید، انتظار این را داشته باشید که به‌خاطر از دست دادن زندگی عادی و روزمره‌شان خیلی غمگین و خسته شوند، و سعی کنید شرایط را برای آنها عادی کنید.»

3. بگذارید فرزندتان احساسات خود را بروز بدهند

با تعطیلی مدارس، تفریحات داخل مدرسه، کنسرتها، مسابقات ورزشی و فعالیت‌هایی که بچه‌ها پیش از این در آن شرکت می کردند، لغو شده و بنابراین کودکان به دلیل دست دادن تمام این فعالیت ها احساس نا امیدی می کنند.. مهمترین توصیه دکتر دامور این است که اجازه بدهید فرزندان‌تان غمگین باشند. «در زندگی یک نوجوان، از دست دادن اینها غم بسیار بزرگی است، بسیار بزرگتر از آنچه که ما به‌عنوان افراد بزرگسال دارای تجربه ممکن است احساس کنیم. بنابراین، آنها را از لحاظ عاطفی حمایت کنید، انتظار این که به‌خاطر از دست دادن زندگی عادی و روزمره‌شان خیلی غمگین و خسته شوند را داشته باشید و سعی در عادی کردن شرایط کنید.» در چنین شرایطی، همدلی و حمایت بهترین راه است. 

 

4. درمورد آنچه می‌شنوند و می‌دانند با هم صحبت کنید

اطلاعات نادرست زیادی در باره بیماری کرونا در حال انتشار است. " از کودک در مورد اطلاعاتی که در مورد بیماری شنیده است، سوال بپرسید و میزان درستی این اطلاعات را بسنجید. صرف ارائه اطلاعات صحیح به کودک کافی نیست، چرا که ممکن است کودک اطلاعات جدید را با برداشت های نادرست قبلی ترکیب نماید. سعی نمایید دانسته های قبلی کودک را بفهمید، انها را اصلاح وتکمیل نمایید.

اگر فرزندتان سوالی پرسید که جوابش را نمی‌دانید، به‌جای حدس زدن، از این فرصت استفاده کنید و با هم به دنبال پاسخ بگردید. از وبسایت‌های سازمان‌های معتبری نظیر یونیسف و سازمان جهانی بهداشت به عنوان منابع اطلاعاتی استفاده کنید.

بسیاری از کودکان در مدرسه یا در دنیای مجازی  به خاطر بیماری کرونا مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. مهم است که فرزندان‌تان بدانند که اگر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، شما همیشه پشتیبان آنها هستید. دکتر دامور می گوید: «کمک خواستن از دیگران بهترین راه مواجهه با هر نوع آزار و قلدری است. نباید از بچه‌ها و نوجوانانی که مورد آزار و قلدری قرار گرفته‌اند انتظار داشته باشیم که به تنهایی درمقابل چنین سوء‌رفتارهایی از خود دفاع کنند، بلکه باید آنها را تشویق کنیم که از دوستان و بزرگسالان کمک و حمایت بخواهند».

 

5. ایده‌هایی برای معطوف کردن حواس کودکان به کارهای دیگر

اگرفکر می‌کنید کودکان‌تان در هضم احساسات دشوارشان با مشکل رو‌به‌رو هستند، برای ایجاد راه‌حل ازخود کودک سرنخ بگیرید. سعی کنید میان زیاد صحبت کردن درباره احساسات و یافتن موضوعاتی برای معطوف کردن حواس او به امری دیگر، تعادل برقرار کنید. هر چند روز یک‌بار یک بازی خانوادگی انجام دهید یا با همدیگر آشپزی کنید. دکتر دامور از آماده‌کردن شام برای برقراری ارتباط با دختران خود استفاده می‌کند: «ما تصمیم گرفته‌ایم که گروه ‌بندی کنیم و هر شب یک تیم به صورت چرخشی مسئول آماده کردن شام برای کل خانواده می‌شود.»

درمورد نوجوانان و استفاده مداوم از اینترنت انعطاف‌پذیرتر باشید، ولی آنها را کاملا به حال خود رها نکنید . دکتر دامور توصیه می‌کند که با نوجوانان رو راست باشید و به آنها بگویید که درک می‌کنید در این شرایط زمان بیشتری دارند، ولی دسترسی بی‌وقفه به صفحات مجازی و رسانه‌های اجتماعی هم ایده چندان خوبی نیست. از نوجوان خود بپرسید: «به نظر خودت چه کار باید بکنیم؟ یک برنامه‌ریزی برای خودت انجام بده و با هم در موردش صحبت کنیم تا من هم نظر خودم را بگویم.»

 

6. رفتار خود را مدیریت کنید

دکتر دامور می‌گوید: «بطور یقین والدین نیز احساس اضطراب می کنند و فرزندان از حالات و احساسات آنها الگو می‌گیرند. من از همه پدرها و مادرها می‌خواهم، تا حدی که می‌توانند اضطراب و نگرانی‌های خود را مدیریت کنند و این نگرانی ها را بیش از حد در حضور فرزندان خود بروز ندهند. این دقیقا یعنی خوددار بودن و کنترل کردن احساسات، که گاهی کار بسیار سختی است، به خصوص اگر این احساسات در آنها هم بسیار شدید باشد.»

بچه‌ها برای احساس ایمنی و امنیت، به والدین خود متکی هستند. «این مهم است که به خاطر داشته باشیم که کودکان همچون مسافرین اتومبیلی هستند که ما راننده آن هستیم.  بنابراین حتی اگر احساس اضطراب می‌کنید،  اجازه ندهید که سایر مسافران احساس ناامنی کنند.»

 


کرونا و توانمندیهای اجتماعی مقابل آن

کرونا

 

اضطراب ناشی از کرونا و توانمندی‌های اجتماعی مقابل آن

کرمان - ایرنا - به اذعان عموم مردم امنیت به عنوان یکی از نیازهای اساسی جامعه انسانی است که بستر مناسبی را برای هر گونه سرمایه گذاری و توسعه فراهم می کند اما وجود بحران ها، ناامنی و عدم وجود شرایط ایمن، ثابت و پایدار،چه بصورت واقعی باشد و چه احساس ناامنی از سوی افراد علاوه بر مختل کردن نظم اجتماعی، ریشه و منبع اصلی ایجاد استرس و اضطراب و تهدید کننده سلامتی انسان به شمار می رود.

بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند: ناامنی و وجود بحران‌ها، بختک توسعه است و به‌عبارت دیگر شرایط نا ایمن، مانع جدی در برابر رشد و پیشرفت هستند و هر چه درجه توسعه یافتگی کشورها بیشتر باشد، آسیب‌پذیری از بحران‌ها کمتر خواهد بود.
بطور کلی سلامتی انسان حالت و وضعیتی است که در آن فرد خود را خوب، قوی و مطمئن احساس می‌کند و در واقع منظور تعادلی است که بین ارگانیسم و محیط او وجود دارد و در نتیجه  کسی که می‌تواند تعارض‌های خود را حل کرده و در مقابل ناکامی‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی استقامت داشته باشد، از سلامتی برخوردار است.

با توجه به این اصل که تعادل روانی و اجتماعی یکی از نیازمندی‌های انسانی است،  اضطراب و شرایط بحرانی چون این تعادل را بر هم می‌زند و نظم روانی و اجتماعی را دچار اخلال می‌کند، به پدیده‌ای آزار دهنده تبدیل می‌شوند و نمی‌گذارند تا انسان‌ها با سازگاری با محیط به زندگی خودشان ادامه بدهند و از بقا برخوردار شوند.

بطور کلی آنچه که شرایط سازگاری و بقای نوع بشر را به مخاطره اندازد باعث ایجاد استرس و اضطراب خواهد شد و استرس پاسخ روانی انسان برای تطابق مجدد است.

باید توجه داشت که استرس یکی از عوامل ایجاد احساسات منفی در افراد است و چنانچه استرس مدیریت نشود به درماندگی و تحلیل رفتگی انسان و کاهش قوا و انرژی جسمانی و روانی منجر خواهد شد.

موقعیت‌های تهدیدآمیز، فشار بیرونی و درونی و ناتوانی فرد در پاسخ‌دهی به این محرک‌ها و عدم مهارت در برخورد با تهدیدات موجب اضطراب می‌شود و استرس هم نقطه آغازی برای اضطراب است.

با توجه به این اصل که تغییرات محیطی با در نظر گرفتن نوع نگرش و برخورد انسان ، میزان استرس پذیری را تعیین می‌کند، باید گفت که اضطراب موجب پیدایش وسواس، اختلال فکری و رفتاری و افکار مزاحم می‌شود و تعادل و سازگاری فرد با محیط را مختل می‌کند.

بیماری‌ها ، حوادث، بحران‌های اجتماعی و زیست محیطی از جمله تهدیدهای بزرگ زندگی بشری و بر هم زننده نظم و تعادل زندگی هستند و جامعه انسانی همواره با چنین خطراتی مواجه است و درجه توسعه یافتگی، میزان آسیب‌پذیری از بحران‌ها و حوادث را تعیین می‌کند.

مضاف بر عوامل فوق، اختلال‌های شخصیتی، مشکلات ارتباطی، شغلی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، رقابت و تنوع‌طلبی که ویژگی جوامع امروزی است نیز عوامل ایجاد استرس به شمار می‌روند که در صورت مداومت، فرد را دچار اضطراب دائمی می‌کنند زیرا استرس  محرکی برای ایجاد اضطراب بوده و اضطراب نشانه هیجانی استرس است.

با اذعان به این نکته که استرس و اضطراب دارای عوارض جسمانی(مانند اختلالات گوارشی)، روانی(خشم و غضب و افسردگی)، شناختی(کاهش قدرت تمرکز و خلاقیت) و رفتاری (پرخاشگری و ضرب و شتم) است، باید گفت که تقویت اعتماد و عزت نفس،کنترل درونی، تغییر شرایط، خوداتکایی، تغییر احساس، خوش‌بینی، غنی کردن اوقات فراغت، مدیریت‌زمان، انعطاف‌پذیری، ارتباطات، همبستگی اجتماعی، تغذیه صحیح ،کار تیمی و ورزش راه‌های کاهش اضطراب معرفی شده‌اند.

چنانچه استرس‌ها و اضطراب‌های ناشی از آن به‌ویژه در زمان وقوع بحران‌ها و حوادثی که عده زیادی از افراد جامعه را درگیر می‌کند، مدیریت و کنترل نگردد و عمومیت یابد، احتمال می‌رود که در جامعه شاهد هیستری و هراس جمعی و واگیری اجتماعی باشیم.

پس در بحران کنونی که کرونا یکهتاز میدان شده و موجبات هراس و تشویش اذهان و به تعبیری اضطراب را بر فضای جامعه مستولی کرده چه بهتر که برای رهایی از صدمات روحی روانی این ویروس منحوس ضمن رعایت توصیه های بهداشتی و در خانه ماندن با برنامه ریزی به مدیریت زمان پرداخت و از فرصت بوجود آمده ضمن حرکت در راستای تعالی فردی و شخصیتی از شر  اضطراب و استرس ناشی از این ویروس هم در امان ماند.


عشق چیست و چه راههایی برای تشخیص واقعی بودن آن وجود دارد؟

عشق

شاید شما هم عشق و علاقه به شخص خاصی را تجربه کرده باشید. در این شرایط هربار که اسم او را می‌شنوید یا آن شخص صدایتان می‌زند، قلب‌تان به‌تپش می‌افتد و زمانی‌که نزدیک شماست، دست‌تان عرق می‌کند. شاید فکر کنید که در تمام دنیا فقط همین شخص وجود دارد، اما از کجا بفهمید که واقعا عشق شده اید؟ از کجا بفهمید این یک حس واقعی است یا خیر؟ در این مطلب می‌خواهیم توضیح بدهیم عشق چیست و چه راه‌هایی برای تشخیص عشق واقعی وجود دارد.

مراحل سه‌گانه‌ی عشق

دنیس ندر (Dennis Neder)، نویسنده‌ی کتاب «در دنیای زنان یک مرد باش» (Being a Man in a Woman’s World)، می‌گوید: «عشق سه مرحله دارد: مرحله‌ی شیفتگی، مرحله‌ی پیوند و مرحله‌ی آشنایی. با شناخت این سه مرحله می‌فهمید که آیا عشق شما واقعی است یا نه».

به‌گفته‌ی دکتر ندر، مرحله‌ی شیدایی زمانی است که شما نمی‌توانید برای بودن با او منتظر بمانید. این مرحله‌ی رمانتیک و خیالی عشق است. درواقع این همان مرحله‌ای است که مردم از آن به‌عنوان عشق واقعی یاد می‌کنند، اما این مرحله بعد از مدت‌زمان کوتاهی از بین می‌رود.

مرحله دوم مرحله‌ی پیوند است. در‌ طول این مرحله سعی می‌کنید که فرد مقابل را بشناسید و تمام برنامه‌های مختلف زندگی‌تان را براساس او تنظیم می‌کنید. اگر این مرحله را ادامه دهید به‌تدریج وارد مرحله‌ی سوم می‌شوید که به آن مرحله‌ی آشنایی می‌گویند.

در مرحله‌ی آشنایی برنامه‌هایی را ترتیب می‌دهید که فرد مقابل در آن حضور دارد و درنهایت باهم ازدواج می‌کنید. شما کم‌کم متوجه می‌شوید که فرد مقابل‌تان درمورد موضوعات مختلف چه احساسی دارد و از چه چیزهایی لذت می‌برد. همچنین هم‌زمان دوباره روی زندگی شخصی خودتان، مسیرها و اهداف‌تان تمرکز می‌کنید. براساس باور متخصصان «عشق واقعی» از اینجا شروع می‌شود.

تعریف «عشق واقعی» چیست؟

تعریف عشق

براساس جمله‌ی معروف از فیلم داستان عشق (Love Story)، عشق یعنی هیچ‌وقت مجبور به عذرخواهی نشوید، اما زمانی‌که از کارشناسان درباره‌ی عشق واقعی سؤال می‌شود، کمی مکث می‌کنند و به فکر فرو می‌روند. شاید به‌ این‌ دلیل باشد که عشق واقعی برای افراد مختلف تعاریف متفاوتی دارد.

دکتر ندر می‌گوید: «عشق واقعی به این معنی است که بخواهید میزان سلامتی، رفاه و خوشبختی فرد مقابل‌تان بیشتر از سلامتی، رفاه و خوشبختی شما باشد. زمانی که مراقب کلمات، افکار و فعالیت‌هایتان هستید، به‌ویژه اگر سعی می‌کنید که این رفتار برای فرد مقابل‌تان خوش‌آیند باشد، درواقع شما عاشق شده‌اید».

کریستین نرتروپ (Christiane Northrup)، نویسنده‌ی کتاب «بدن زنان- حکمت زنان» (Women’s Bodies, Women’s Wisdom) و کتاب «حکمت یاسگی» (The Wisdom of Menopause) می‌گوید: «عشق واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که شما به‌اندازه‌ی کافی به طرف مقابل‌تان اجازه می‌دهید که با داشتن امکانات و زمان لازم، به آن‌ چیزی که می‌تواند باشد، تبدیل شود».

برعکس اگر فردی به شما می‌گوید که «اگر من را دوست داری، باید…»، این عشق واقعی نیست. براساس گفته‌ی دکتر نرتروپ این نوع عشق در محدوده‌ی کنترل کردن فرد است و براساس باورهای متافیزیک در چاکرای دوم (چاکرای جنسی) قرار دارد. اما عشق واقعی از چاکرای چهارم سرچشمه می‌گیرد و به‌راحتی با پشتیبانی‌های بی‌قیدوشرط تشخیص داده می‌شود.

دکتر کاتلین هندریکس و دکتر گی هندریکس (نویسندگان کتاب عشق ابدی) می‌گویند: «عشق واقعی زمانی ایجاد می‌شود که فرد از یک تعهد ناخودآگاه به‌سمت تعهد خودآگاه پیش می‌رود. زمانی‌که مردم می‌گویند داشتن رابطه واقعا کار سختی است؛ این بیانی از تعهد ناخودآگاه است».

تعهد به این معنی است که شما خودِ واقعی‌تان را به شریک‌تان نشان می‌دهید و درهمه‌حال از او حمایت می‌کنید.

به‌گفته‌ی دکتر لوری مور (Laurie Moore) همه‌ی عشق‌ها از یک قلب گشوده ایجاد می‌شوند. زمانی که شما باهم هستید، این گشودگی و امنیت هم‌زمان وجود دارد. اما ممکن است کسی که به او علاقه دارید، لزوما شریک زندگی شما نباشد.

9 روش برای تشخیص عشق واقعی وجود دارد

عشق

1. احساس خوبی دارید

یک رابطه‌ی خوب، یک احساس خوب را برای‌تان به ارمغان می‌آورد.

2. دوست دارید که زمان‌تان را با شریک‌تان سپری کنید

نیازی ندارید که با دیگران باشید یا برای دوری از یکدیگر دنبال بهانه نمی‌گردید. شما از تمام لحظه‌هایی که باهم هستید لذت می‌برید. حتی اگر ساکت باشید.

3. به شریک‌تان احترام می‌گذارید

از شنیدن درباره‌ی شریک‌تان به خود می‌بالید و چیزهایی شبیه به این می‌گویید: «همسر من در خوانندگی و ترانه‌سرایی بی‌نظیر است». اگر متوجه شدید که مدام دارید درباره‌ی خودتان حرف می‌زنید، شما به همسر یا روابط‌‌تان توجه نکرده‌اید.

4. افکار شریک زندگی‌تان برای‌تان جالب است

شما درباره‌ی موضوعاتی که برای‌تان مهم است نظر همسرتان را می‌پرسید. اگر با شما هم‌نظر نبود هم اشکالی ندارد.

5. ویژگی‌های غیرعادی شریک‌تان را می‌پذیرید

همه‌ی افراد ویژگی‌های خاص خودشان را دارند. حتی شما! اگر شریک‌تان ویژگی دلپذیر یا تحمل‌پذیری داشت، حال شما خوب است. اگر این ویژگی شما را آزار می‌دهد، باید در نوع رابطه‌تان دقیق شوید.

6. احساس امنیت می‌کنید

شما نمی‌ترسید که شریک‌تان را از دست بدهید.

7. برای باهم بودن توضیحی ندارید

بسیاری از مردم به‌دلیل اینکه زندگی‌شان را باهم هماهنگ کرده‌اند مجبورند که در کنار یکدیگر باشند. اما از خودتان بپرسید آیا واقعا دوست دارید که باهم باشید. اگر جواب مثبت بود، پس به این باهم بودن ادامه دهید. اما اگر جواب منفی است پس مشکلی وجود دارد. ممکن است شما آماده نباشید.

9. شریک‌تان را با دیگران مقایسه نمی‌کنید

همیشه افرادی زیباتر، باهوش‌تر و خوش‌اندام‌تر از همسر شما وجود دارند. اما شما نگران نیستید، زیرا دوست دارید که با او باشید.

به روابط‌‌تان دقت کنید. آیا عشق شما واقعی است؟


حس درس خوندن نیست!

هر ساله تعداد زیادی از افراد جامعه ما با رنج سنی متفاوت که البته بیشتر آن‌ها جوانان 18 ساله هستند در کنکور شرکت می‌کنند. کنکوری‌ها تلاش می‌کنند تا در این ماراتن پر پیچ و خم به موفقیت برسند و در رشته مورد علاقه دانشگاهی که قلباَ دوستش دارند مشغول به تحصیل شوند. در ابتدای مسیر تقریبا 100 درصد داوطلبان با انگیزه فوق العاده زیاد و انرژی وصف ناپذیر و باور نکردنی مشغول به محیا کردن شرایط می شوند و به نوعی با آمادگی بالا استارت می‌زنند و دروس را خیلی خوب مطالعه می کنند. در نیمه‌های راه به دلایل محتلف از جمله مشکلاتی که در زندگی شخصی هر یک از این عزیزان وجود دارد کم کم از درس زده می شوند. مشکلاتی مثل نداشتن امکانات خوب، نداشتن منبع های مطالعاتی مناسب … و از این دست مشکلاتی که شما را از ورود به مسیر آرزوهاتون دور می‌کند.

به شما تبریک میگیم!

همین که جرات داشتید آرزوهاتون رو تصور کنید و برای خودتون اهدافی تعیین کردید گام اول برای موفقیت رو برداشتید! همین که به عشق آرزوهاتون به سمت این مسیر قدم برداشتید جا داره که به شما تبریک بگیم! چرا که بسیاری از افراد هم سن و سال شما تهی از رویاهای بزرگ هستن و برنامه ای برای قدم گذاشتن در مسیر اهدافشون (البته اگه هدفی داشته باشن) ندارن!

اهداف

اگر موفق نشی تنها دلیلش خودت هستی!

دوست عزیزی که از مشکلاتت خسته شدی و به قول خودمون صبرت به انتها رسیده! شمایی که منتظر یه جرقه هستی تا همه چیز رو رها کنی! کاش یخورده دور و اطرافت رو بهتر میدیدی که کم نبودن افرادی که با مشکلات خیلی زیادی استعدادهای خودشون رو شکوفا کردن… کم نبودن آدمایی که با وجود رنج و سختی فراوان تو زندگیشون به موفقیت‌های خیلی بزرگ رسیدن! کافیه زندگینامه افراد موفق رو بخونی و متوجه این حرف های من بشی.

اگر تو زندگیت موفق نشی مقصر اصلی خودت هستی…

دوست عزیز اشتباه نکن! من نفسم از جای گرم بلند نمیشه… فقط اعتقاد دارم که اگر درس نخونی و یا هیچ حرکتی برای رسیدن به رویاهات نزنی، کسی برای تو دلش نمی‌سوزه! هیچکس مشکلات تو رو نمی‌بینه، فقط یک چیز می‌گن اونم اینه که  “فلانی در حد این صحبتا نبود”

حالا به نظرت با این همه تفاسیر حتی با در نظر گرفتن اینکه حتی یک کلمه هم درس‌ها رو مطالعه نکردی بهتر نیست که از همین الان شروع کنی کم کم به خوندن عادت کنی و تا دو هفته دیگه اوج بگیری! یا میخوای بشینی دست رو دست بزاری و فقط از نداشتن منایع مطالعاتی خوب و کمبود امکاناتت بگی؟؟؟

تو جامعه که به اکثریت مردم نگاه کنی غم رو تو چهرشون میتونی ببینی و حتی میتونی به راحتی بفهمی پشت اون خنده های مصنوعی چه حسرت هایی هست…

از نظر من بزرگترین حسرت حسرت کارهای که هیچ وقت برای انجام دادنشون پا پیش نزاشتیم….

اکثر مردم قشنگ زندگی کردن رو فراموش کردن و به کل یادشون رفته چه لذت هایی وجود داره تو زندگی که ازش غافل شدن .. با نگاه کردن مردم ناخودآگاه یاد این نوشته دکتر حسابی میفتم:

لذت بردن را یادمان ندادند!

از گرما می نالیم از سرما فرار می کنیم. در جمع از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت از تنهایی بغض می کنیم.

تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس!

همیشه در انتظار به پایان رسیدن روز هایی هستیم که بهترین روز های زندگیمان را تشکیل می دهند: مدرسه..دانشگاه..کار

حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر!

غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که می خواستیم بگذرند…

کاش یک مقدار به این نوشته فکر کنید… ببینید که چه لذتی دارد که با همه این مشکلاتی که هر لحظه در حال لیست کردنش در ذهنتون هستید قدم تو مسیر اهداف و آرزو هاتون بزارید و آخرش به خودتون ببالید که شما هم تونستید خواسته دلتون رو برآورده کنید..

یه ذهنیت قوی بساز، هدفت در زندگی رو کشف کن و یاد بگیر که از اشتیاق خودت بهره بگیری. یه رویای جذاب بساز و یاد بگیر که برای اون رویا هدف تعیین کنی و برای این هدف‌ها دست به عمل بزنی.

به ما یاد داده‌ان که با کم کردن از توقعات‌مون، از نتیجه تلاش‌هامون سرخورده نشیم. سرخوردگی حس بدیه. اما هیچ کس هم تا به حال با کم‌توقعی به گنج نرسیده.

مرد پیری به گذشته‌اش نگاه می‌کنه، و می‌دونه که زندگیش داره به پایان نزدیک می‌شه. به دور دست‌ها خیره می‌شه و با خودش فکر می‌کنه که دقیقا کجای زندگیش بود که رویاهاش مردن.

اما هیچ لحظه? خاصی در کار نیست. رویاها به تدریج جون می‌دن. رویاها قطره قطره آب می‌رن.

ممکنه یک روز درس نخونی، یا ممکنه حوصله وا کردن لای کتابم نداشته باشی، هیچکدوم از اینها زمان قابل توجهی نیست. همیشه فردایی هست که همه چیز رو درست کنی.

شاید سفر رویایی‌ت رو عقب بندازی، یا به خودت قول بدی که داستانت رو بعدا حتما می‌نویسی، یا قسم بخوری که این آخرین باریه که وقتت رو به بطالت میگذرونی. همیشه فردایی هست که همه چیز رو درست کنی.

هیچ لحظه? خاصی وجود نداره که بگی در اون لحظه در رسیدن به هدفت شکست خوردی.

همیشه فردایی هست، تا وقتی که دیگه نیست!

اهداف

مطمئنم و ایمان دارم که اگر از همین زمان تصمیم بگیرید و به خودتون و توانایی‌ هاتون باور داشته باشید هر هدفی که برای خودتون تعیین کردید دست یافتنی هست!

اگر تا الان هم شروع نکردید کم کم مطالعه را شروع کنید و در طی چند روز ساعت مطالعه خودتون رو زیاد کنید.

مطالعه کردن رو از درس‌هایی که بهشون علاقه دارید شروع کنید.

درس‌های مورد علاقتون رو به نقاط قوت خودتون تبدیل کنید و از نقاط ضعفتون چشم پوشی نکنید، با تمرین و تکرار اون‌ها رو برطرف کنید. کارنامه افرادی که در سال گذشته در رشته شما قبول شدند رو بررسی کنید و درصد هایی که برای رسیدن به قبولی در رشته مورد نظر لازم دارید رو تعیین کنید. با این کار کمی به ذهنتون نظم میدید و میدونید که برای رسیدن و قبولی تو رشته دلخواهتون چه شرایطی لازم هست، برای محیا کردن این شرایط یک برنامه ریزی منظم داشته باشید و با قدرت هرچه تمام تر با نهایت توان تلاش کنید.


شخصیت شناسی یا روانشناسی شخصیت

شخصیت شناسی

روانشناسی شخصیت چیست؟

در رشته روانشناسی شخصیت، ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.

دانشجویان رشته روانشناسی شخصیت به مطالعه  الگوهای خاص تفکر، احساسات و رفتار که هر فرد را از دیگری متمایز می‌کند، می‌پردازند. این روان‌شناسان معمولاً در محیط علمی به عنوان مدّرس یا پژوهشگر فعالیت می‌کنند.

شخصیت شناسی

در روانشناسی شخصیت، تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده‌اند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف می‌کنند.

شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می‌توان این خصلتها را شامل اندیشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می‌شود.

نظری اجمالی به تعاریف شخصیت شناسی، نشان می‌دهد که تمام معانی شخصیت را نمی‌توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می‌دانست که محور تمام تجربه‌های وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت‌های فردی را جهت می‌دهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته‌ای از عادات می‌پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.

شخصیت چیست؟ 

شخصیت تشکیل شده است از الگوهای ویژه فکری، احساسی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز می‌سازد. شخصیت، سرچشمه درونی دارد و در طول حیات، تقریباً پایدار باقی می‌ماند. 

روان‌شناسی شخصیت، ویژگی‌های یگانه افراد و نیز مشابهت‌ها بین گروه‌هایی از افراد را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

ویژگی‌های شخصیت

• شخصیت، سازمان یافته و سازگار است.

• شخصیت، هر چند پدیده‌ای روانی است امّا تحت تاثیر فرایندها و نیازهای بیولوژیک قرار دارد.

• شخصیت باعث پدیدآمدن رفتارها می‌گردد.

• شخصیت از طریق افکار، احساسات، رفتارها و بسیاری چیزهای دیگر نمود می‌یابد.

شخصیت

شخصیت از دیدگاه روانشناسی

دیدگاه روانشناسی در مورد «شخصیت» چیزی متفاوت از دیدگاههای «مردم و جامعه» است در روانشناسی شخصیت افراد به گروههای «با شخصیت و بی‌شخصیت» یا«شخصیت خوب و شخصیت بد» تقسیم نمی‌شوند؛ بلکه از نظر این علم همه افراد دارای «شخصیت» هستند که باید به صورت «علمی» مورد مطالعه قرار گیرد این دیدگاه باعث پیدایش نظریه‌های متعددی از جمله : نظریه روانکاوی کلاسیک ، نظریه روانکاوی نوین ، نظریه انسان گرایی، نظریه شناختی، نظریه یادگیری اجتماعی و … » در حوزه مطالعه روانشناسی شخصیت شده است.

 

ماهیت شخصیت و انسان

یکی از جنبه‌های با اهمیت در «روانشناسی شخصیت» که در «نظریه‌های شخصیت» منعکس شده است برداشت یا تصوری است که از ماهیت «انسان و شخصیت او» ارائه شده است (یا می‌شود). این سوالها با ویژگی اصلی انسان ارتباط برقرار می‌کنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فیلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش های مختلف به این سوالها پاسخ می‌دهند؛ بطوری که می‌توانیم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهای نقاشی ، و در رفتار و گفتارشان» ببینیم و روانشناسی شخصیت و نظریه پردازان این حوزه نیز از آن مستثنی نیستند.

تاریخچه مطالعه روان‌شناسی شخصیت

تاریخچه مطالعه روان شناسی شخصیت به زمان یونان باستان بر می گردد. کوشش دانشمندان برای توصیف و طبقه‌بندی منش آدمی را می‌توان در یونان باستان ردیابی کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه یکی از مزاج‌های چهارگانه (خون، صفرای سیاه، بلغم و صفرای زرد) نسبت می‌دادند و بر این اساس، افراد را به چهار سنخ یا تیپ شخصیتی: دموی ‌مزاج، سوداوی ‌مزاج(مالیخولیایی)، بلغمی‌ مزاج و صفراوی ‌مزاج طبقه‌بندی می‌کردند. بدین ترتیب، ضمن این‌که افراد به سنخ‌های مختلف شخصیتی طبقه‌بندی می‌شدند علت تفاوت‌های فردی نیز توجیه می‌شد. این نظریه شخصیت تا قرن 19 هم‌ چنان دوام یافت.

نظریه‌های شخصیت، طی دوران شکل‌گیری خود مانند هر پدیده دیگری تحت تاثیر عوامل مختلف تاریخی قرار گرفته‌اند. از آن میان، چهار عامل نقش موثری داشته‌اند که عبارتند از: پیشرفت طب بالینی اروپا، روش‌های روان‌سنجی، روان‌شناسی رفتارگرایی و روان‌شناسی گشتالت. علاوه بر این عوامل تاریخی، عوامل معاصر موجود نیز در روان‌شناسی شخصیت تاثیر گذاشته‌اند. از جمله این عوامل می‌توان از پیدایش یا تکامل رشته‌هایی مانند روان‌شناسی میان‌فرهنگی، فرایندهای شناختی، روان‌شناسی در پهنه زندگی(تمام مدت عمر) و انگیزش نام برد.

روان‌شناسان شخصیت برای مطالعه و تحقیق، از چهار نوع داده استفاده می‌کنند که عبارتند از: داده‌های مربوط به سوابق زندگی فرد، داده‌های جمع‌آوری شده توسط مشاهده‌گر، داده‌های حاصل از آزمون‌ها و داده‌های حاصل از گزارش‌های شخصی. هر یک از روان‌شناسان شخصیت، نوعی از این داده‌ها را ترجیح می‌دهند. اما همه آن‌ها در مورد فایده بالقوه هر یک از انواع چهارگانه داده‌ها تردیدی ندارند.

شخصیت

مطالعه شخصیت 

روش‌های چندی برای مطالعه شخصیت وجود دارد. هر روش دارای نقاط قوت و ضعف خاص خود است:

• روش‌های تجربی: در این روش‌ها پژوهشگر متغیرهای مورد نظرش را کنترل و دستکاری می‌کند و نتایج را می‌سنجد. این علمی‌ترین روش تحقیق است، امّا پژوهش‌های تجربی، هنگامی که مطالعه جنبه‌هایی از شخصیت نظیر انگیزه‌ها، هیجانات و تمایلات مورد نظر باشد، ممکن است بسیار پیچیده باشد.

• مطالعات موردی و روش‌های خود-گزارشی: این روش بر تحلیل عمیق فرد و همچنین اطلاعات فراهم شده از فرد تکیه دارد. مطالعات موردی به شدّت وابسته به تفسیر مشاهده کننده است در حالی که روش‌های خود-گزارشی به حافظه فرد مورد نظر بستگی دارد. به این دلیل، این روش‌ها بسیار ذهنی هستند و تعمیم یافته‌ها به جامعه‌ای بزرگتر دشوار است.

• تحقیقات بالینی: این روش بر اطلاعات جمع‌آوری شده از بیماران بستری، در طول دوره درمان تکیه دارد. بسیاری از نظریه‌های مربوط به شخصیت بر پایه این نوع پژوهش قرار دارد امّا به دلیل آن که موضوعات تحقیق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، این تحقیق بسیار ذهنی است و تعمیم آن دشوار است.

نظریه‌های شخصیت

• نظریه‌های بیولوژیک: رویکردهای بیولوژیک، عوامل ژنتیکی را مسئول شخصیت می‌شناسند. پژوهش‌هایی که بر روی وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بین عوامل ژنتیکی و ویژگی‌های شخصیتی را نشان می‌دهد. یکی از معروف‌ترین نظریه‌پردازان بیولوژیک، هانس آیزنِک است که بین جنبه‌های شخصیتی و فرایندهای بیولوژیک ارتباط برقرار کرد. برای مثال، آیزنک چنین عنوان کرد که افراد درون‌گرا دارای تحریک مغزی بالایی هستند و این امر آن‌ها را به سوی اجتناب از تحریک هدایت می‌کند. از سوی دیگر، آیزنک عقیده داشت که برون‌گراها دارای تحریک مغزی کمی هستند و این امر باعث می‌شود که به دنبال تجربیات تحریکی بروند.

• نظریه‌های رفتاری: نظریه‌های رفتاری، شخصیت را حاصل تعامل بین فرد و محیط می‌دانند. نظریه‌پردازان رفتاری، به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و اندازه‌پذیر می‌پردازند و نظریه‌هایی که افکار و احساسات درونی را به حساب می‌آورند، رد می‌کنند. اسکینر و آلبرت بندورا از جمله نظریه‌پردازان رفتاری هستند.

• نظریه‌های روان پویشی: نظریه‌های روان‌پویشی شخصیت به شدّت تحت تأثیر کارهای زیگموند فروید است و بر تأثیر ذهن ناهشیار (ناخودآگاه) و تجربیات کودکی بر روی شخصیت تأکید دارد. نظریه‌های روان‌پویشی شامل «نظریه مرحله روانی-جنسی» فروید و «مراحل رشد روانی-اجتماعی» اریکسون است.

فروید عقیده داشت که سه مؤلفه سازنده شخصیت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول کلیه نیازها و امیال است در حالی که فراخود، مسئول اخلاقیات و ایده‌آل‌ها می‌باشد. و خود، بین درخواست‌های نهاد، فراخود و واقعیت در نوسان است. 

اریکسون عقیده داشت که شخصیت در طی یک سری از مراحل پیشرفت می‌کند و در هر مرحله برخی تناقض‌ها بروز می‌کند. موفقیت در هر مرحله به غلبه موفقیت‌آمیز بر این تناقض‌ها بستگی دارد.