روانشناسی ازدواج

روانشناسی ازدواج

مقدمه

ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث تست روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر می‌گیرد.

تاریخچه روانشناسی ازدواج

ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقوله‌ای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال 1930 بر می‌گردد، که بطور گسترده‌تر در سال 1950 تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی می‌تواند بین ازدواج موفق و نا‌موفق داشته باشد.

مباحث روانشناسی ازدواج

بطور کلی می‌توان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج می‌شود، در دسته دیگر مطالبی را شامل می‌شود که به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها می‌پردازیم.

روانشناسی ازدواج

 

تصمیم گیری برای ازدواج

در این مرحله تلاش می‌شود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یک فرد چگونه می‌تواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایط خانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه می‌تواند ازدواج موفقی را پیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟ چگونه می‌توان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافته‌های خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد.

آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندی است. بر اساس اصل تناسب گفته می‌شود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا با فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروز خواهد داد.

تصور کنید ازدواج یک فرد با ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی ، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر می‌پسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته می‌شود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبه‌ها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه می‌شود با اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبه‌های مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.

شروع و تداوم ازدواج

در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار می‌گیرند که آغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار می‌دهند. با توجه به اینکه دو فردی که با امر ازدواج تصمیم می‌گیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند، تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مرد و بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... باز می‌گردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل می‌رسد. البته در اوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند.

در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته می‌شوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک می‌کنند آموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش می‌دهد.


تحلیل رفتار متقابل چیست و چه کاربردی دارد؟

تحلیل

روند تاریخی رشد نظریه:

شاید بتوان نطفه اصلی شکل گیری تحلیل رفتار متقابل را در مقالات “اریک برن” در سال 1949 پیدا کرد، درست همان زمانی که او مشغول تحصیل روانکاوی بود و این شهامت را به خرج داد که مفاهیم فرویدی را به چالش بکشد.(1) و سرانجام، در سال 1958 عزم خود را برای ارائه ی نظریه ای جدید، جزم کرد و بعد از انتشار چند مقاله، مقاله ی مشهور و تاثیرگذار خود را به عنوان «تحلیل رفتار متقابل ، روشی بدیع و کارا برای گروه درمانی» منتشر نمود.(1)(2)
این مقاله ، مبنایی بود برای نظریه ای جدید که کم کم با عنوان «تحلیل رفتار متقابل » یا به اختصار TA شناخته شد. اریک برن که طی سالیان دراز به مطالعه ی رفتار انسان ها پرداخته بود، به سرعت نظریه اش را توسعه داد تا جایی که کتاب مشهور «بازی ها» که در سال 1964 به چاپ رسید، تبدیل به یکی از پرفروش ترین کتاب های دهه ی70 گشت .
سال های 1964 تا 1970، سال های بسیار پرکاری برای پدر تحلیل رفتار متقابل بود. او طی همین سال ها «انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل» را پایه گذاری کرد که امروزه تبدیل به مهم ترین مرجع برای علاقه مندان به این نظریه گشته است.(2)

علت بنیادین ظهور:

به راستی چه چیزی بسیاری از اندیشمندان حوضه روان چون برن و راجرز و … را از روانکاوی کلاسیک زده کرد و آنها را به سمت ایجاد رویکردی نوین سوق داد؟ برن در همان سالهای اولیه مطالعه روانکاوی مفهوم نا خودآگاه فرویدی را زیر سوال برد(1) و راجرز مشاهده نمود که اولاً روانکاوی، به عنوان یک رویکرد غالب، بیشتر اوقات ناموثر است. ثانیاً، متوجه شد که صاحب نظران مطرح در روان شناسی، در این مورد که برای درمان افراد مبتلا به اختلالات روانی کدام روش بهتر است، اختلاف نظر داشته، و نمی‌توانند به توافق برسند. ثالثاً، دریافت که گشتن به دنبال یک بینش(بصیرت یا شهود) به مشکلات روانی، معمولاً راه به جایی نمی‌برد و باعث دلسردی می‌شود.(3)
همچنین نظریه روانکاوی از نظر تولید فرضیه های ابطال پذیر، خیلی ضعیف ارزیابی می شود و دیگر بر حوزه روان درمانی حاکم نیست و اغلب روان درمانگران امروزی از سایر گرایشهای نظری استفاده می کنند و در مجموع روانکاوی از نظر راهنمایی برای مشکلات عملی، ضعیف است.(4)

پدر تحلیل رفتار متقابل چه گفت:

چنین فضایی برن را به سمت ایجاد روانشناسی تحلیل رفتار متقابل هدایت کرد ولی به راستی برن چه گفت؟
او باور داشت که همه انسان ها ذاتا خوب هستند و این حالت از نهاد انسان بر می خیزد تا این که به رفتار مربوط شود و از نظر ارزش انسانی همه ی بشر در یک سطح قرار دارند و هیچ کدام بالاتر نیستند و این موضوع یک واقعیت است حتی اگر رفتار و کنش متفاوتی داشته باشیم و یا دارای نژاد، مذهب و سن متفاوتی باشیم.(5) که این دیدگاه را میتوان در مغایرت با فلسفه گرایش به قدرت نیچه و گرایش به لذت فرویدی، در مورد انسان دانست، زیرا برن معتقد بود که همه انسانها توانایی تفکر را دارا هستند (به جز آنهایی که ضایعات مغزی شدیدی دارند) و تمایل جهان شمولی برای رشد در جهت مثبت در آنها نهادینه می باشد.(5)(6)
انسان برای داستان و سرنوشت زندگی خود تصمیم می گیرد و بنا براین او قادر به تغییر دادن آن می باشد.(5)(6) که این مسئله شبیه برداشت راجرز از انسان و مفاهیم انتخاب آزاد و قابلیت خودگردانی وی می باشد(4) و نهایتا اینکه در حوزه درمان، هم درمانگر و هم درمانجو مسئول هستند و با هم قرار دادی درمانی بر اساس شرح وظایف خویش می بندند و این ارتباط باز و نامحدود می باشد و مراجع باید درست به اندازه درمانگر درباره آنچه در کارشان پیش می آید اطلاعات کامل داشته باشد(5) که این امر نیز در مقابل فضای خنثی و اسرارآمیز فرویدی قرار می گیرد.

نظریه تحلیل رفتار متقابل:

از جمله خصوصیات نظریه ی برن استفاده از کلمات ساده و همه فهم برای بیان مقصود است اما استفاده از همین کلمات ساده باعث شد بسیاری از روان درمانگران، با عنوان «روان شناسی عامه» از این نظریه یاد کنند. اما با گذشت زمان و تلاش برخی شاگردان وی، کم کم نظریه ی « تحلیل رفتار متقابل» ، از جایگاه خوبی در بین روان شناسان برخوردار شد به طوری که امروزه شاهد گرایش روز افزون روان درمانگران به این نظریه هستیم.(2)
تحلیل رفتار متقابل، نظریه ای در مورد شخصیت و روش منظمی برای روان درمانی به منظور رشد و تغییرات شخصی می باشد.(2)(5) این تعریفی است که به وسیله انجمن بین المللی تحلیل رفتار متقابل ارائه شده است.(5) از جمله خصوصیات این نظریه ، این است که فرآیند درمان، فرآیندی یک سویه نیست بلکه با کمک این نظریه، درمانگر و درمانجو هر دو در کار درمان دخیل هستند. در واقع درمانگر ، تنها به بیمار کمک می کند تا اصول نظریه را درک کند و پس از آن، این خود بیمار است که باید مشکلاتش را کشف و آنها را رفع کند و البته در این راه، درمانگر به بیمار کمک خواهد کرد.(2)(5)(6)
این نظریه راه کارهایی برای درمان های فردی، گروهی، زوجی و خانوادگی ارائه می دهد و در عین حال به افراد کمک میکند تا در ارتباطات خود با دیگران، آگاهانه از رفتارهای مخرب پرهیز کنند.(2)(6)

مفاهیم کلیدی نظریه:

طبق نظریه ی تحلیل رفتار متقابل اریک برن، شخصیت انسان از سه بخش کودک، والد و بالغ تشکیل شده است.(5)
1) والد (Parent): بخش والد، تشکیل شده است از رفتارها و نگرش هایی که از پدر و مادر و افراد صاحب قدرت به عاریت گرفته ایم .(2)(5) هر وقت که درصدد نصیحت کردن دیگران برآمدیم و همچون یک پدر و مادر مهربان و دلسوز به ارشاد و راهنمایی دیگری اقدام کردیم، والد درون خود را فعال نموده ایم. مصادیق بیرونی والد، پدر و مادر، معلمان، پلیس و همه ی افرادی هستند که به گونه ای خود را صاحب فهم و کمالات و قانون گذار می دانند . والد ما همیشه درصدد اندرز دیگری و صدور دستور باید و نباید ، تصمیم گیری و بالاخره خدامنشی است.(2)
2) کودک (Child): کودک ، بخش عاطفی و احساسی درون ما و احساس درباره ی مسائل مختلف زندگی است.(2)(5) وقتی که ما با یک کودک به بازی می پردازیم و یا در رفتارها و بازی های او تامل میکنیم، در واقع کودک درون خود را فعال نموده ایم. هنگامی که در جشن تولد یا مهمانی شرکت می کنیم و یا زمانی که گریه می کنیم، دیگران را دست می اندازیم و خود را لوس می-کنیم، کودک درون ما بیدار شده است.(2)
3) بالغ (Adult): بالغ، جنبه ی منطقی و خردمند شخصیت ماست، و به صورت اینجا و اکنونی مسائل را بررسی میکند.(2)(5) بالغ همچون یک کامپیوتر عمل می کند؛ اطلاعات را جمع آوری، پردازش و نتیجه گیری میکند. بالغ از احساس و عاطفه، به دور است و فقط طبق واقعیت عمل می کند. کار اصلی بالغ، مدیریت بخش های دیگر است. بالغ، واسط بین کودک و والد است و در مواقع تصمیم گیری و حسابگری درباره ی امور مهم زندگی مانند شغل، تحصیلات، ازدواج، سرمایه گذاری و … (باید) ظاهر شود.(2)
بحث اصلی « تحلیل رفتار متقابل » تعامل بین این سه گانه یا سه بخش شخصیت انسان است.(5) هر گاه فرد بتواند در مواقع مناسب و ضروری بخش مربوطه را به کار گیرد، در واقع توانسته است نه تنها با بخش های درونی خود بلکه با دیگری نیز در موضع تعامل و سازگاری قرار بگیرد. آسیب روانی، زمانی ایجاد می شود که یکی از این سه گانه، مستبد شود و بر بخش های دیگر مسلط شده و نگذارد آنها نقش خود را ایفا کنند.(2)
4) عطش به محرک و نوازش: عطش ها نیاز برای تحریکهای جسمی و عاطفی هستند، برن این حالت را عطش به محرک نامید.(5)(6) انتخاب کلمه نوازش توسط وی به نیاز اولیه برای لمس شدن مربوط میشود. او اشاره میکند که ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز در کاوش تماس جسمی دوران کودکی هستیم ولی یاد میگیریم که شکلهای دیگر درک حضور دیگری را جانشین لمس جسمی کنیم و هر گونه رفتار (مثبت یا منفی) از جانب دیگران نشان میدهد که حضور ما درک شده است.(5) ما به نوازش نیاز داریم و اگر نوازش نگیریم احساس محرومیت و طردشدگی میکنیم.(5)
5) بازی ها : بازی رشته ای تبادل ارتباطی مکمل با هدف نهفته است که تا حصول به نتیجه پیش بینی شده و کاملا مشخص پیش میرود و جریان پیدا می کند. یعنی هر بازی رشته ای تبادل مشخص و تکراری است، با ظاهری قابل قبول و دارای انگیزه ای پنهانی-یا به زبان عامیانه تر رشته ای ارتباط است با دام یا کلک.(6)
6) پیش نویس زندگی : برن در کتاب اصول درمان های گروهی پیش نویس زندگی را به عنوان طرح ناخودآگاه زندگی تعریف کرد.(5) بدین معنا که، طرح زندگی که در دوران کودکی ریخته شده است، به وسیله والدین تقویت شده و با حوادث بعدی توجیه می شود و بالاترین نمود آن در انتخابهایی است که شخص در زندگی به عمل می آورد.(5)


شخصیت شناصی(MBTI)

تست شخصیت شناسی (MBTI)

به دنیای هیجان انگیز شخصیت شناسی و خودشناسی خوش آمدید !!

خودشناسی بزرگترین ثروتی است که یک انسان در طول دوران زندگی می تواند برای آن سرمایه گذاری کند . حتی می تواند تبدیل به بزرگترین ثروتی شود که از شما به یادگار می‌ماند. از این نکته هم نمی توان به سادگی گذشت که برای شناخت خود و شخصیت شناسی باید سختی ها و رنج هایی را هم تحمل کنیم . البته اگر حاضر نشویم این رنج خود شناسی را تحمل کنیم باید هزینه های سنگینی تری را پرداخت کنیم . که الزاما همیشه صحبت از هزینه های مالی نیست ! بلکه گاهی نشناختن خود باعث مجموعه انتخاب های اشتباه و در نهایت تباهی کل عمر و زندگی می شود .

یکی از برجسته ترین مشخصه های ذهن ما انسان‌ها این است که فهم بسیار اندکی از آن داریم . با این که به تعبیری در وجود خودمان سکونت داریم ، غالبا فقط موفق می شویم از بخشی از کیستیِ خودمان سر در بیاوریم .  گاهی فهم دینامیک های سیاره ای در فضا برای ما ساده تر از درک ساز و کاری است که شخصیت ما را می سازد . 

شخصیت شناسی چیست ؟

همه ما معمولا با این سوال روبرو می شویم که چرا اطرافیان ما رفتار ها و عکس العمل های متفاوتی نسبت به دنیا دارند و دنیا را به شکلی متفاوت با ما تجربه می کنند ، در تصمیم گیری ها به شکل متفاوتی عمل می کنند و به شکل متفاوتی در زندگیشان برنامه ریزی می کنند . دانش‌ شخصیت شناسی MBTI تا حد زیادی می تواند به این سوال پاسخ دهد و ریشه این تفاوت ها را برای ما پیدا کند 

شخصیت شناسی

 متاسفانه جامعه به همه افراد به یک چشم نگاه می کند !

 

به علت اینکه جامعه و محیط اطراف ما شناخت درستی از تفاوت های بین تیپ های مختلف شخصیتی ندارد معمولا رفتار و واکنش مناسبی هم در هنگام روبرویی با تیپ های مختلف شخصیتی از خود نشان نمی دهد . مثلا در جامعه ، محل کار ، مدرسه و حتی خانواده به یک فرد درونگرا توجه زیادی نمی کنند و این افراد برونگرا هستند که به سبب ویژگی برونگرایی مورد تشویق و توجه قرار می گیرند . به همین دلیل هم معمولا افراد بخصوص در نوجوانی و جوانی تمایل به زدن نقاب برونگرایی دارند .

آشنایی با شخصیت شناسی و MBTI از دو جنبه برای ما با اهمیت است : اول اینکه با داشتن دانش شخصیت شناسی می توانیم تیپ شخصیتی خودمان را پیدا کنیم و مسیر زندگی مان را بر اساس آنچه هستیم انتخاب کنیم نه بر اساس خواسته و خوش‌آیند دیگران . دوم اینکه می توانیم به دیگران هم آگاهی بدهیم که تفاوت های شخصیتی را به رسمیت بشناسند و درک کنند افراد با هر تیپ شخصیتی و هر قدر هم متفاوت از نظر تیپ شخصیتشان محترم و قابل قبول هستند .

یک نکته مهم

نکته ای که قبل از شروع به خودشناسی باید حتما به آن توجه کنید این است که گاهی درک و باور آنچه هستیم برایمان جذاب نیست و دانستن آن برای ما رنج آور است. حالا اگر ما بتوانیم با رنجِ روبرویی با خود مواجه شویم و از آن فرار نکنیم این رنج برای ما تبدیل به گنج می شود و تا آخر عمر می توانیم این گنج را تبدیل به سرمایه کنیم برای زندگی بهتر و مفید تر . 

 

شخصیت شناسی راه ها و روش های بسیار متعددی دارد که MBTI را به دلایل زیر برای این کار انتخاب کردیم :

  • از سال 1923 که کتاب تیپ های روانشناختی ( Psychological Types ) توسط کارل گوستاو یونگ منتشر شد چیزی حدود صد سال می گذرد . از ابتدا MBTI برمبنای این کتاب ایجاد شد و در طی این سالها توسعه پیدا کرد و تبدیل به یک ابزار بروز و قابل اعتماد شد. 
  • MBTI در شاخه های مختلف مانند شخصیت شناسی در محیط کار ، خودشناسی و شخصیت شناسی فرزندان و… توسعه پیدا کرده و تبدیل به یک ابزار عمومی در موارد مختلف شده که داشتن آگاهی نسبت آن برای ما بسیار مفید و شاید ضروری باشد.
  • MBTI تیپ های شخصیتی را به 16 تیپ تقسیم بندی کرده و برای هر تیپ توضیحات کاملی ارائه می دهد و نقاط ضعف و قوت و مشخصات و ویژگی های هر تیپ شخصیتی را می گوید.

 

MBTI چطور به وجود آمد ؟

کاترین بریگز و ایزابل مِیِر از مهم ترین افراد در تیپ شناسی شخصیت MBTI هستند ، این دو نفر آنقدر مهم و تاثیر گذار بودند که نام این بزار از نام این دو فرد گرفته شده است (Myers–Briggs Type Indicator). 

ریشه این تست (MBTI)بر می گردد به نظریه تیپ های شخصیتی که یونگ در سال 1920 ارائه داد . این کتاب به دست خانم های بریگز رسید و آنها فهمیدند تئوری یونگ خیلی شبیه به تحقیقاتی است که تا به حال انجام داده اند . اما تحلیل های عمیق تری نسبت به شخصیت افراد در این کتاب ارائه شده است .آنها به این حقیقت رسیدند که اگر افراد هرچه بیشتر خودشان را بشناسند و با تیپ شخصیتی ای که دارند آشنا شوند، می توانند انتخاب های آگاهانه تری داشته باشند و در تمام مسیر های زندگی مثل انتخاب شغل ‌، همسر و … با چشمان باز انتخاب کنند و نه بر اساس نظر دیگران و یا شانس و اقبال.

کاترین بریگز و دخترش تصمیم گرفتند تئوری تیپ های شخصیتی یونگ را به صورت کاربردی در بیاورد . حدودا بیست سال روی پروژه توسعه یک روش برای شناخت تیپ های مختلف شخصیتی وقت گذاشتند تا در نهایت در دهه 50 میلادی تئوری یونگ تبدیل شد به یک روش عملی برای شخصیت شناسی . البته در طول سال های طولانی تا به امروز MBTI بطور مستمر به‌روز شده و تفسیرهای کامل تری از هر تیپ شخصیتی بیان می کند .


هنر درمانی چیست؟ سایکودرام یا نقش گذاری روانی کجای این مکتب است؟

هنر درمانی

بر اساس تعریف انجمن هنر درمانی آمریکا[1] هنر درمانی عبارت است از درمان آشفتگی های روانی از طریق واسطه های هنری که با این روش درمانجو می تواند درون فرد را آشکار کرده و به درمان گر کمک کند تا آنچه را که ارائه نموده، مورد ارزیابی قرار دهد (خوش کنش، 1385).

استفاده از هنر در درمان به عنوان یک درمان انسان گرایانه است که به طور مناسب برای درمان کودکان پایه ریزی شده و به عنوان درمانی است که بر تعامل بین کودک، محیط و درمانگر مبتنی است (فرایلیش[2] و شچمن[3]، 2010).

انجام فعالیتهای خلاق با استفاده از مواد و روشهای هنری، دیداری و شنیداری را هنر درمانی می گویند (ویلیامز[4]، 2007).

هدف از فعالیتهای هنردرمانگرانه رشد هویت، شخصیت و نیز برانگیختن احساس موفقیت در کودکان از طریق ابزارهای ابتکاری خودمحور است. هنر درمانی مستلزم توجه به نیازهای روانی بیماران، تفسیر، نیاز به آزادی، اظهار وجود و آرامش است و بر همین اساس نیازمند توجه به جزئیات مهارتهای هنری نیست و فعالیت ها و تولیدات هنری را نه به خاطر رویکرد زیبایی شناسانه آن ها، بلکه به دلیل نقش روانکاوانه و درمانگرشان مورد توجه قرار می دهد.

هنر درمانی به طور گسترده برای درمان کم توانی ذهنی، اختلالات یادگیری، ناکامی های تحصیلی، اضطراب، افسردگی و وسواس به کار می رود. استفاده از نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی، کلاژ، موسیقی، نمایش و شعر انواع گوناگون هنر درمانی را تشکیل می دهند که تحت عناوین موسیقی درمانی، نمایش درمانی، قصه درمانی و نقاشی درمانی ارائه می شوند.

هنر درمانی علاوه بر اینکه باعث کاهش مقاومت کودکان نسبت به درمان و تشویق آن ها جهت بیان احساسات و تجارب شخصی می شود، باعث تداوم درمان با درمانگر نیز می شود ( ای تون[5] و همکاران، 2007).

پیشینه ی هنر درمانی

هر چند مبحث هنر درمانی از دیر باز مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان از جمله ارسطو بوده و کارکردهای درمانی هنر با عناوینی چون “کاتارسیس[6]” و “پالایش روانی” از هزاران سال قبل مطرح گشته، اما کاربرد روان شناسانه هنر به شکل امروزی نخستین بار توسط زیگموند فروید[7] ارائه شد و دیری نپایید که هنر و روانکاوی از تاثیرات متقابل یکدیگر بهره ها بردند (توماس و همکاران؛ ترجمه ی مخبر، 1370). فروید در تعدادی از رساله ها و نوشته های خود به روانشناسی هنرمند و تاثیرات روانشناسانه آثار هنری بر مخاطبان اشاره های مستقیمی دارد و فعالیت های هنری را به مثابه ی ابزاری نیرومند جهت تحلیل روانکاوانه شخصیت مورد ارزیابی جدی قرار می دهد. سال ها بعد (1985) کرامر[8] مشخصا به منظور رفع اختلالات هیجانی در کودکان به شیوه ی نقاشی درمانی متوسل شد. وی هدف هنر درمانی را ایجاد موقعیتی برای انتخاب و تغییر رفتارها می داند و به باور او این کار فرصت هایی را برای تجربه مجدد تعارض ها پدید می آورد، تا از این راه به رفع، تحلیل یا پاسخگویی آنها بپردازد.

هنر درمانی

سایکودرام

سایکودرام یک فرآیند گروه درمانی است که مسائل درون فردی و بین فردی افراد را از طریق به نمایش درآوردن گذشته، حال و یا پیش بینی موقعیتهای زندگی و ارتباط دادن نقشها به منظور پیشبرد فهم بهتر، تخلیه هیجانی و نقش معکوس به کار میرود. منطق سایکودرام ایجاد تغییر از طریق یادگیری فردی به صورت تعامل درون روانی، بین فردی، فرهنگ و نقشهای تصوری و خیالی است (استالون[9]، 1993).

سایکودرام روشی است که به شخص کمک می کند تا ابعاد روانشناختی مسأله اش را کشف کند، بدین ترتیب فرد با به نمایش درآوردن آنها و نه فقط از راه گفت وگو به بازنگری مشکل خود می پردازد روان نمایشگری و اجزای وابسته به آن همچون سوسیودرام و اجرای نقش و سوسیومتری را جاکوب مورینو در سال 1930 ابداع کرد (بلاتنر[10]، 2003).

در شرایط درمان گروهی، ادراک های مخدوش، نارسائی ارتباطی، پاسخ های عاطفی نارسا، رفتارهای کلیشه ای، عمل های تکانشی و از خودبیگانگی بررسی و تغییر داده می شوند (کوری و همکاران، 1994).

عاملی که موجب غنای روان نمایشگری شده و در نتیجه گسترش کارائی آن را فراهم آورده هنر است. واقعیت نهفته در این پدیدار از چنان ژرفائی برخوردار است که از بطن آن روشی پدید آمده که روان نمایشگری یا تجربه زیبائی آزادی نام گرفته است (فتحی، 1380).

کلرمن (1987) مطالعات تجربی موجود در مورد سایکودرام را خلاصه کرده و اظهار داشته که سایکودرام یک جایگزین معتبر برای دیگر فرایندها به منظور بهبود و تغییر رفتار و بینش است (به نقل از رایس دیویس[11]، 2004).

سایکودرام فرایندی است که به تسهیل ابراز احساسات در یک موقعیت خودجوشی و دراماتیک به وسیله استفاده از نقش معکوس می پردازد تا روی ارزشهای افراد کارکرده و به آنها در مورد تأثیر این نقشها و رفتارها بازخورد داده شود (اُکارت[12]، 1971؛ به نقل از تروتزر[13]، 1999).

سایکودرام کلاسیک، خودساختار و فرایندی است که می تواند به مراجع در اکتشاف تمامی ابعاد فرد کمک کند. در این ساختار مراجع از مشکلش عبور کرده و به مرحله بالاتری میرسد (هلمز[14]، 1994).

سایکودرام مکتب فکری مستقلی نیست، بلکه مجموعه ای از اصول و روش ها است که تکمیل کننده رویکرد چندوجهی روان درمانی یا رشد و توسعه فردی است. سایکودرام در موقعیتهای غیربالینی نیز کاربرد دارد. چنانکه اجرای نقش در تعلیم و تربیت، مشاغل و صنعت و در برنامه های پرورش روحی یا اصلاح ساختار جامعه و حتی پیدا کردن راه حل مسأله یا فقط برای تفریح در زندگی روزمره مناسب است. هرچند که سایکودرام در موقعیت های گروهی و گروه درمانی بیشترین تأثیر را دارد، اما با انطباق روشهای آن در فرایندهای درمانی تحلیل خانواده، زوج درمانی و حتی درمان انفرادی نیز به کار می آید (بلاتنر، 2003).

راجرز در مورد این روش گفته است که این روش برای خلاقیت و خودجوشی بسیار مؤثر بوده است، زیرا فرد می تواند در خارج از گروه مشکلاتش را حل کرده و می تواند به افراد دیگر نیز همزمان در خارج از گروه کمک نماید (کاسون[15]، 2005).

سایکودرام در ایجاد یک محیط گرم و صمیمانه بسیار موفق بوده و یک رابطه دوستانه در یک فضای درمانی ایجاد می نماید و موجب میشود تا افراد دارای بیماری های روحی و روانی بعد از این جلسات به دنبال درمان انفرادی آن باشند (کورسی و همکاران، 1999 ؛ نقل از کاسون، 2004).

سایکودرام در اجرای نقش به دنبال آگاهی در مورد انتظارات عملکرد، مهارت های موردنیاز و ایجاد انگیزش است (بنت[16]، 1977؛ به نقل از کارپ[17]، 2004).

اغلب تأثیر عملکردهای نمایشی به صورت تخلیه هیجانی است که در این مورد سه مفهوم باید توضیح داده شود. اول این که، نمایش منجر به رهائی عواطف منفی شده، در نتیجه فراخوانی هیجانها به صورت آزاد شدن خاطرات بد صورت می پذیرد. مفهوم دوم طبق نظر مورینو این است که تخلیه هیجانی ایجاد خلاقیت و خودجوشی کرده، که این خود در ارتباط با حضار فعال و با آموزش بازیگر صورت گرفته و راه حل های جدید ایجاد میکند. سوم طبق نظر بوئل، هنگامی که حضار به طور فعال وارد بازی می شوند، راه حل هائی را بعد از نمایش احساسات شکل گرفته شان برای روبرو شدن با مشکلات زندگی واقعی خود می یابند (میسیک[18]، 2004). در سایکودرام از طریق تخلیه هیجان اغلب بصیرت و آگاهی رخ می دهد (تروتزر، 1999).


هرم مازلو چیست و چه کاربردی دارد؟

هرم و یا مثلث سلسله‌ مراتب نیازهای مازلو و یا به طور خلاصه هرم مازلو، نظریه? آبراهام مزلو تئورسین کلاسیک روانشناسی و مدیریت، درباره ی نیازهای اساسی انسان در زندگی خویش است. این تئوری در میان رویکردهای حاصل از جنبش روابط انسانی در روانشناسی و مدیریت مقارن با دوران رکود اقتصادی بزرگ غرب از اهمیت ویژه برخوردار است و نظریه‌ای بنیادین و ریشه ای محسوب می‌شود. به اعتقاد مازلو نیازهای آدمی از یک سلسله‌ مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار می‌گیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز می‌شود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله‌ مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری می‌سپارند.

هرم مازلو

 

نیازهای انسان
در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده شده‌اند که به ترتیب عبارتند از:

اول : نیازهای زیستی و فیزیولوژیک
نیازهای زیستی در اوج سلسله مراتب قرار دارند و بیشترین سطح از هرم را پوشش میدهند و تا زمانی که قدری ارضا گردند، بیشترین اثر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک، مسکن و رابطه جنسی. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیت‌های بدن به حد کافی ارضاء نشده‌اند، عمده فعالیت‌های شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد؛

دوم : نیازهای امنیّتی
نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل می‌شود؛

سوم : نیازهای اجتماعی
یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی اوج می‌گیرد، آدمی برای روابط معنی‌دار با دیگران، سخت می‌کوشد؛

چهارم : احترام
این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود؛

پنجم : خودشکوفایی
یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه می‌خواهد باشد. همان طور که مازلو بیان می‌دارد: «آنچه آنسان می‌تواند باشد، باید بشود».