نشانههای اضطراب افراد درون گرا

اضطرال

 به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، درحالی‌که اضطراب یک اصطلاح عمومی برای اختلالاتی است که ترس، نگرانی و استرس بیش‌ازاندازه ایجاد می‌کنند.اما اضطراب بخش ثابتی از زندگی بسیاری از درون‌گرایان است. بعضی‌اوقات اضطراب مشهود است؛ مانند حمله پانیک و دست‌های عرق کرده. اما همیشه این‌گونه نیست. بسیاری افراد دچار نوعی اضطراب که در آن فرد به‌ظاهر طبیعی به نظر می‌رسد. این افراد حتی ممکن است زندگی بسیار موفقی داشته باشند. هیچ‌کس از ظاهرشان متوجه ترس و اضطرابی که حس می‌کنند نمی‌شود. گاهی اوقات حتی خود نیز متوجه آن نمی‌شوند.افراد زیادی با این نوع استرس آشنا هستند و ارتباط نزدیکی با اختلال اضطراب عمومی‌ دارد.

همیشه آماده‌اید

ذهن شما همیشه در هر شرایطی بدترین سناریو را متصور می‌شود. درنتیجه ممکن است به خود بیایید و ببینید که دارید برای آن شرایط آماده می‌شوید. مثلاً ممکن است هنگام سفر هم در چمدان و هم در ساک دستی وسایل ضروری قرار دهید تا درصورتی‌که یکی از آنها گم شد، دیگری را داشته باشید. مردم شما را فردی مطمئن و قابل‌اعتماد می‌بینند و این آمادگی‌ها اغلب به کار می‌آیند. اما افراد کمی می‌دانند که این آمادگی ریشه در اضطراب دارد.

نکته جالب این است که این افراد میزان استرس خود را بروز نمی‌دهند و به همین دلیل است که این اختلال پنهان است. این افراد می‌آموزند احساسات خود را دسته‌بندی کنند.

حس می‌کنید باید کاری انجام دهید

درون‌گراها برای کسب انرژی ازدست‌رفته به زمان و استراحت زیادی نیاز دارند، بنابراین این حس برایشان مشکل‌ساز است. این بدان معنا نیست که فرد در فعالیت‌های اجتماعی زیادی شرکت می‌کند، بلکه همواره اجباری درونی حس می‌کند که باید کاری انجام دهد یا بهترین باشد. مشغول بودن به امور دیگر حواس فرد را از اضطراب منحرف کرده و به او حس کنترل می‌دهد.

از بیرون آدم موفقی هستید

پیشرفت گرا، منظم، دقیق و پیشگام در برنامه‌ریزی پیش از موعد برای تمام احتمالات. شاید تمام این خصوصیات تصویری از موفقیت به نظر برسند. اما مشکل اینجاست که هیچ‌یک از دستاوردهای فرد برایش کافی نیست. او همواره حس می‌کند باید کار بیشتری انجام دهد.

از ناامید کردن دیگران می‌ترسید

نا امیدی

ممکن است این افراد به دنبال راضی و خشنود کردن دیگران باشند. آن‌قدر از ناراحت کردن دیگران می‌ترسند که به‌سختی تلاش می‌کنند تا همه را راضی نگاه‌دارند.

مضطرب سخن می‌گویید

بااینکه فردی درون‌گرا هستید و آرامش و سکوت را ترجیح می‌دهید، اما مداوم و بی‌وقفه حرف می‌زنید که دلیلش نگرانی و اضطراب است. به همین دلیل این افراد گاهی با برون‌گرایان اشتباه گرفته می‌شوند.

بیش‌ازحد فکر می‌کنید

حرف‌های بسیار منفی‌ای با خود می‌زنید. معمولاً اشتباهات گذشته را در ذهن مرور می‌کنید؛ روی سناریوهای ترسناکی که ممکن بود اتفاق بیفتد تمرکز می‌کنید و از زندگی در زمان حال غافل می‌شوید، زیرا منتظر بدترین اتفاق‌ها هستید. گاهی ذهنتان پر از این افکار است و قادر به متوقف کردنشان نیستید.

کمال‌گرا هستید

سعی دارید با رسیدن با ظاهرتان و انجام بی‌نقص کارها نگرانی‌هایتان را آرام کنید. این کار می‌تواند نتایج مثبت داشته باشد، اما هزینه و عواقبی نیز دارد. شما رویکرد «همه چیز یا هیچ» به زندگی دارید«اگر بهترین دانش‌آموزم نباشم، پس بدترینم». ممکن است انتظارات غیرمعقول از خود داشته باشید که با ترس عمیقی از شکست در تحقق آنها همراه است.

تیک عصبی دارید

به گفته روانشناسان اضطراب ممکن است به‌صورت انقباض مداوم عضلات و درد ناگهانی در بدنتان جلوه کند. یا ممکن است ناخودآگاه ناخن‌هایتان را بجوید.

همیشه خسته‌اید

ذهن شما همیشه درگیر است، بنابراین راحت نمی‌خوابید و مدام بیدار می‌شوید. حتی اگر خوب بخوابید، بازهم در طول روز احساس خستگی می‌کنید. زیرا مبارزه بی‌وقفه با اضطراب پنهان درونی بسیار خسته‌کننده است.

خیلی زود وحشت‌زده می‌شوید

دلیلش این است که سیستم عصبی شما همیشه گوش‌به‌زنگ است. آژیر آمبولانس، صدای به هم خوردن درب یا حتی صدایی غیرمنتظره شما را واقعاً می‌ترساند.

قادر به توقف اضطرابتان نیستید

اضطراب چیزی نیست که یک‌روزه تصمیم به متوقف کردنش بگیرید. درواقع محققان بر این باورند که ذهن افراد مضطرب تا حدی با افراد معمولی متفاوت است. آنها اشاره کردند که این دسته افراد نمی‌توانند عکس‌العمل‌های پراضطرابشان را کنترل کنند و این امر به دلیل تفاوت اساسی در مغز است. اما می‌توانند روش‌هایی برای کنار آمدن با استرس بیاموزند.


مغز

مغز

کار مغز چیست؟

مغز، بیشتر فعالیت‌های بدن را کنترل می‌کند. به طور کلی این ارگان، اطلاعاتی را که از اندام‌های حسی دریافت و سپس پردازش، یکپارچه‌سازی و هماهنگ می‌کند و در نهایت در مورد دستورالعمل‌های ارسال شده به بقیه بدن تصمیم می‌گیرد. مغز درون ساختمان جمجمه قرار گرفته و توسط آن محافظت می‌شود.

ساختار جمجمه

کارکرد جمجمه استخوانی، محافظت از مغز در برابر آسیب و ضربه است. در مجموع 22 استخوان، جمجمه را تشکیل می‌دهند که این استخوان‌ها شامل قسمت جلویی‌، جداری، گیجگاهی، اسفنوئید، پس سری و اتموئید هستند. درون ساختار برخی از استخوان‌های سر و صورت حفرات تو خالی هوایی به نام «سینوس» وجود دارند.

غیر از مفصل فکی گیجگاهی که تنها مفصل متحرک جمجمه است، بقیه استخوان‌های جمجمه از طریق مفاصل لیفی یا «رشته‌ای» (Fibrous) به یکدیگر متصل هستند. از 22 استخوان، 8 عدد کاسه سر و 14 عدد صورت را تشکیل داده‌اند که عبارتند از:

  • استخوان فک بالا
  • استخوان فک پایین
  • «استخوان گونه» (Zygomatic Arch‎)
  • «استخوان بینی» (Nasal Bone)
  • «استخوان کامی» یا استخوان پالاتین (Palatine ذone)
  • «استخوان اَشکی» یا لاکریمال (Lacrimal Bone)
  • استخوان قاعده بینی
  • استخوان «خیش» (Vomer)

وزن مغز چند گرم است؟

مغزِ انسان بین مهره‌دارانی با جثه مشابه، بزرگترین اندازه را دارد. ساختار مغزِ زنده بسیار نرم و ژله مانند و وزن مغز بالغ به طور متوسط ??حدود 1/2 تا 1/4 کیلوگرم، یعنی تقریباً 2? از کل وزن بدن است. مغزِ مردان حدود 1260 و در زنان حدود 1130 سانتی‌متر مکعب حجم دارد. 85? وزن مغز را مخ در بر می‌گیرد.

آناتومی مغز انسان چگونه است؟

مغزِ انسان از سه بخش اصلی تشکیل شده است:

  • «ساقه مغز» (Brainstem)
  • «مخ » (Cerebrum)
  • «مخچه» (Cerebellum)

لایه‌های قشری نورون‌ها یا سلول‌های عصبی، قسمت اعظم ماده خاکستری مغزی را تشکیل می‌دهند. نواحی زیر قشر و عمیق‌تر مغز ماده سفید قرار دارد که نیمی از مغز را ساخته و حاوی آکسون‌های میلین دار است.

ساقه مغز

ساقه مغز، در ابتدای ناحیه مغز میانی به مخچه متصل شده و از آن خارج می شود. ساقه مغز به زیر نخاع ادامه پیدا می‌کند و توسط ستون مهره‌ها محافظت می‌شود. ده عدد از دوازده جفت اعصاب جمجمه‌ای مستقیماً از ساقه مغز خارج می‌شوند. همچنین این قسمت از مغز، شامل بسیاری از هسته‌های عصبی جمجمه، هسته‌های اعصاب محیطی و هسته هایی است که در تنظیم بسیاری از فرآیندهای اساسی از جمله تنفس، کنترل حرکات چشم و تعادل نقش دارند.

ساخت شبکه‌ای یا تشکیلات مشبک، از مدارهای عصبی و بیش از 90 هسته تشکیل شده‌ است که در داخل و امتداد ساقه مغز، وجود دارند. بسیاری از این هسته‌ها در فرایندهای مهمی همچون تنفس، کنترل حرکات چشم و تعادل نقش دارند. ساقه مغز، دارای آکسون‌های فراوانی مربوط به سلول‌های عصبی محیطی است، بسیاری از ریشه‌های عصبی که اطلاعات را از قشر مغز به بقیه بدن منتقل می‌کنند، از ساقه مغز می‌گذرند.

مخ چیست؟

مخ بزرگترین قسمت مغز انسان و خود دارای دو قسمت یا دو نیمکره چپ و راست است که با یک شکاف عمیق از یکدیگر جدا شده‌اند. قشر مخ یک لایه خارجی ماده خاکستری است که هسته ماده سفید را پوشانده است. قشر یا کورتکس مخ، بخش خاکستری مغز را تشکیل می‌دهد و بخش سفید مغز را در بر گرفته ‌است. ضخامت قشر خاکستری مخ 2 تا 4 میلی‌متر و به صورت لایه لایه است و برای جای گرفتن در جمجمه ساختاری به شدت پیچ‌خورده دارد. کورتکس مخ به دو بخش تقسیم می‌شود:

  • «نئوکوتکس» (Neocortex): بخش بزرگتر مخ است و از 6 ناحیه عصبی تشکیل می‌شود.
  • «آلوکورتکس» (Allocortex): بخش کوچکتر که دارای 3 یا 4 ناحیه عصبی است.

چرا باید مغز تجاری خود را رشد دهیم؟

تجارت

بزرگترین دشمن تاجر ترس است. کسی که می ترسد ضرر می کند. این مهمترین نکته در کتاب روانشناسی تجارت نوشته نورمن ولز آلمانی است.  بسیاری از خوانندگان و منتقدین این کتاب را بهترین و مفیدترین کتاب در حوزه معاملات و تجارت می دانند. در این مقاله سعی داریم با تمرکز بر دیدگاه ولز بخشی از اهمیت تغییر مغز در دیدگاه ولز را بررسی نماییم.

روانشناسی تجارت از دیدگاه ولز

نویسنده کتاب، روانشناس و روزنامه نگاری است که علاقه زیادی به بازار سهام و روانشناسی مرتبط با ان دارد. تخصص وی روانشناسی تجارت است، موضوعی که در آن نه تنها تجربه زیادی دارد، بلکه توانایی های منحصر به فردی نیز دارد. از جمله، او به بازرگانان می آموزد که مغز خود را در مسیر درست توسعه دهند.

ولز تأکید می کند آنچه که کار وی و کتابش را از ادبیات گسترده در این زمینه جدا می کند، تأکید بر روانشناسی کاربردی تجارت است. معمولاً لازم است که معامله گران به نظم و انضباط نیاز داشته باشند، اما پذیرش این ایده برای تجارت مناسب سرمایه گذاران کافی نیست.

نکات اساسی ولز

 نورمن ولز ، معتقد است: "برای اینکه شما یک معامله گر موفق باشید، به یک طرز فکر صحیح نیاز دارید."

 ولز برای پرداختن به روانشناسی تجارت، از طریق ضمیر ناخودآگاه و هیپنوتیزم بر روی مغز تاجر کار می کند.

 ولز می گوید؛ تجارت موثر شامل تغییر مغز و شخصیت است. مغز جایی است که اکثر افراد در آن فقط روی نمودارها و روندها تمرکز می کنند. اما فراموش می کنند که در آنجا احساسات بی شماری نهفته است.

آیا واقعا همه چیز در ذهن است؟

اصل مشکل این است که اکثر مردم امنیت را در همه اشکال آن دوست دارند و می خواهند، اما " تجارت ناامن ترین کاری است که می توانید انجام دهید". به اعتقاد ولز هیچ حرفه دیگری اینقدر احساسات شدید را بر نمی انگیزد و شخصیت های ما را منعکس نمی کند. وی حتی تا آنجا پیش می رود که ادعا می کند فعالیت بورس اوراق بهادار شخصیت دادن به پول است: ولز می گوید: "ما فقط دارایی و پول را معامله نمی کنیم ، بلکه پول هم می شویم."

داشتن یک ذهنیت مناسب برای تجارت موثر مهم است. با این حال، هیچ چیز دشوارتر از جدا شدن از عوامل زیادی نیست که برای اولین بار تفکر ما را شکل داده و نحوه کار مغز ما را تعیین می کند(منظور همان طرحواره هاست). ما تحت تأثیر والدین، ??خانواده، دوستان، محیط، جامعه، رسانه ها، کتاب ها و موارد دیگر هستیم. با شروع معاملات، همه این تأثیرات در فرایند معاملات ما وارد شده و ممکن است همیشه مفید نباشند. تلاش برای تغییر این الگوها دشوار و سخت است.

چرا بازرگانان از روانشناسی غافل می شوند؟

برای درک رویکرد ولز، درک نقش همه جانبه روانشناسی و مغز ضروری است. گرچه این تصور که روانشناسی برای بازار سهام حیاتی است چیز جدیدی نیست، ولز معتقد است که معاملات به معنای واقعی کلمه 100? روانشناسی است. بدون روان ما، هرگز نمی توانیم ریسک مالی را ارزیابی کنیم یا روندها را تشخیص دهیم. ولز می گوید: "بدون مغز، هیچ معامله در بازار سهام رخ نمی دهد". بنابراین ، قدرت ذهنی برای موفقیت در تجارت کاملاً ضروری است. بعلاوه ، حدود 95? اقدامات ما ناخودآگاه است و ما تمایل داریم رفتار خود را بارها و بارها تکرار کنیم. خیلی اوقات، چنین روندی به معنای تکرار اقدامات غلط یا حتی مضر است.

برای تأیید این ادعا، ولز به مطالعه ای استناد می کند که در آن 120 فروشنده، سیستمی را دریافت کرده اند که ارزش ذاتی را از 19 سال قبل تا 20 سال گذشته نشان می داد. پس از یک سال آزمایش، مشخص شد که 119 نفر از این بازرگانان در این سیستم شکست خورده اند زیرا تمایلات ذهنی آنها را به بیراهه کشانده است. بجز یک تاجر، سایرین فرآیندهای ذهنی غیرطبیعی داشتند. ولز می گوید: "موفقیت از ذهن ناشی می شود." این سیستم خوب بود، اما نگرش و روانشناسی معامله گران با استفاده از این سیستم چندان مناسب نبود.

بیشتر معامله گران افرادی هستند که فکر می کنند روانشناسی مهمترین چیز نیست. بلکه فکر می کنند نمایش ساده انگارانه عقلانیت، آگاهی و تجربه مهم است. با این حال، ولز می گوید اگر مغز به درستی برنامه ریزی و تنظیم نشده باشد، عقلانیت، اطلاعات و تجربه به درد نمی خورد. بنابراین، چه کاری می توانیم انجام دهیم تا ذهن و ضمیر ناخودآگاهمان به درستی کار کند؟

رویکرد ولز به روانشناسی تجارت چیست؟

رویکرد ولز از طریق ناخودآگاهی و هیپنوتیزم بر مغز تاجر تأثیر می گذارد. به اعتقاد او افراد روحیه مطمئنی پیدا می کنند و صلاحیت های لازم در مناطق ناخودآگاه مغز پیدا می کنند. اگر این روند کمی عجیب به نظر می رسد، به این فکر کنید:

در طول سال ها، ولز به مردم کمک کرده است تا بر ترس و مشکلات خود غلبه کنند و به آنها اجازه می دهد تا در مسابقات قهرمانی ورزشی به پیروزی برسند و حتی یک پیروزی المپیک را نیز به دست آورند. علاوه بر این، با فعال کردن انرژی ذهنی مناسب، انگیزه و در نتیجه رفتار، به بازرگانان کمک می کند تا درآمد کسب کنند. وی تأکید می کند که هر فرد دارای پل ها و موانع ذهنی منحصر به فردی است که برای موفقیت باید از بین برود یا از آنها عبور شود.

"انضباط تجاری" ناشی از تغییر رفتار فرد در جهت مورد نظر و غلبه بر مقاومت روانی و ترس است که معمولاً مانع آن می شود. به ویژه، در زمینه تجارت، ولز معتقد است که "ارتش های مقاومت وجود دارند". در واقع، تجارت شامل ادغام سرمایه گذاری مناسب و دانش بازار با مغز مناسب است. اینگونه نیست که مهارتها مهم نیستند، بلکه فقط الگوهای رفتاری و ذهنی نادرست آنها را نادیده می گیرند.

بنابراین، تجارت موثر شامل تغییر شخصیت است. ولز می گوید: "افرادی که نمی خواهند این کار را امتحان کنند حتی لازم نیست نگران مذاکره باشند." کسانی که فقط بر جنبه های به اصطلاح منطقی نمودارها و روندها تمرکز دارند، از جمله همه این الگوها مانند "پرچم ها ، مثلث ها و کانال ها یا توقف ها و دامنه های معاملاتی"، سرانجام در مقابل احساسات بی شماری که دارند گرفتار شده، بازی می خورند و شکست را تجربه می کنند.

ولز توضیح می دهد که این "نسخه بسیار کوتاه" نظریه او است، اما در واقع هسته اصلی ماجرا است. علاوه بر این، او معتقد است که هرکسی می تواند تاجر شود و بر ترس خود غلبه کند. تا زمانی که افراد از نظر بالینی بیمار نباشند، اگر واقعاً بخواهند روی خودشان کار کنند، می توانند از این نگرانی های اساسی خلاص شوند. آنها برای موفقیت به یک حس خوب واقعیت و یک بررسی واقعیت نیاز دارند. البته دانش و مهارت مالی، اطلاعات و تحقیقات همچنان نقشی اساسی دارند.

با این حال، رسیدن به آنجا کار ساده ای نیست. ولز معتقد است که مردم نباید فکر کنند که می توانند "با یک حساب کوچک شروع کنند و در مدت شش ماه به عنوان یک تاجر حرفه ای سود بسیار بدست آورند". این مسئله به زمان و تمرین زیاد نیاز دارد. ولز معتقد است که اگر اینگونه نبود، جاده ها پر از فراری و پورشه بود.


افسردگی چیست؟

 

افسردگی

برای بسیاری از ما پیش آمده است که به دلایل متعددی، چند روز یا حتی چند هفته ناراحت، غمگین و یا ناامید باشیم. اما آیا می توانیم بگوییم مبتلا به افسردگی شده ایم؟ اگر جواب خیر باشد پس چه زمانی می گوییم فردی مبتلا به اختلال افسردگی شده است؟ در این مقاله قصد داریم تا به همین موضوع بپردازیم.

افسردگی

افسردگی، حالت غمگینی است که فرد در آن احساس می کند زندگی و چالش های آن طاقت فرسا است. هر انسانی در زندگی خود ممکن است در روزهایی احساس گرفتگی و ناراحتی داشته باشد اما معمولا این احساسات زود گذر هستند و بعد گذشت زمان فراموش می شود. اما افراد مبتلا به افسردگی این احساسات را تا جایی شدید تجربه می کند که در زندگی روزمره ی او اخلال ایجاد می کند، فعالیت های معمولی او را تحت تاثیر قرار می دهد و تا حدی پیش می رود که باعث رنج و زحمت فرد و کسانی می شود که با او در ارتباط هستند. افسردگی از دسته اختلالاتی است که هر فردی ممکن است در طول عمر خود آن را تجربه کند. شیوع این اختلال به میزانی بالاست که تحقیقات نشان داده است که 5/9 درصد افراد آمریکایی که چیزی در حدود 8/18 میلیون نفر است، در طول عمر خود به افسردگی مبتلا شده اند. این بیماری می تواند سلامت جسمانی، روانی و رفتاری انسان ها را تحت الشعاع قرار دهد و نشانه های متعددی دارد که از جمله ی آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

·         غم و اندوه،

·         دشواری در تمرکز، 

·         احساس بی ارزشی، گناه و شکست

·        عدم توانایی در اندیشیدن،

·        بی خوابی

همچنین دانستن این موضوع که ممکن است شکایت مردان و زنان در افسردگی متفاوت باشد مهم است. به عبارتی دیگر، مردان مبتلا به این اختلال ممکن است از تحریک‌پذیری، خستگی، فقدان علاقه و اختلال در خواب شکایت کنند، درحالی که زنان بیشتر از احساساتی مانند بی ارزشی، احساس گناه و ناراحتی شکایت می‌کنند.

DSM-5 در مورد افسردگی چه می گوید؟

DSM-5،  کتابی است که به آن راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی گفته می شود. به طورکل DSM-5، اختلالات روانی را طبقه بندی می کند و برای هر اختلالی ملاک های تشخیصی خاصی را تعیین می‌کند. در آخرین ویرایش این کتاب، اختلال افسردگی طبقه ی خود را دارد و شامل چندین نوع اختلال افسردگی می شود که شامل موارد زیر است:

1.     اختلال بی نظمی خلقی اخلالگر

2.     اختلال افسردگی اساسی

3.     اختلال افسردگی مداوم با سندرم افسرده خویی

4.     اختلال ملال پیش از قاعدگی

5.     اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو

6.     اختلال افسردگی ناشی از عارضه جسمانی

7.     اختلال افسردگی مشخص دیگر

8.     اختلال افسردگی نامشخص

چرا فردی به افسردگی مبتلا می شود؟

برای ابتلا به افسردگی نمی توان تنها یک دلیل انتخاب کرد. در اغلب موارد چند دلیل باعث به مبتلا شدن فردی به اختلال افسردگی می شود. در ادامه سعی داریم تا به برخی از مهم ترین دلایل ابتلا به اختلال افسردگی بپردازیم:

·        وراثت

·        تغییرات هورمونی

·        تغذیه ی نادرست

·        محیط آشفته خانواده مانند تجربه خشونت

·        شکست ها، ناکامی ها و تجربه هاى ناخوشایند

·        مصرف برخی داروها مانند: داروهای ضد بارداری و...

·        ضربه های روحی شدید در کودکی و یا بزرگسالی: مانند طلاق، تجاوز، از دست دادن نزدیکان و...

 

 


درمان استرس و اضطراب به وسیله ی تکنیک های مراقبه

لسترس

برای تمامی ما انسان ها تجربه ی مداوم استرس و اضطراب بسیار ناراحت کننده است. گاهی ما در نتیجه ی تجربه ی استرس های مختلف در زندگی به روش های نادرستی مانند مصرف دخانیات روی می آوریم که تاثیر چندانی هم نخواهد داشت. اما یکی از روش هایی که می تواند در درمان و کاهش استرس کمک کننده و مفید باشد، مراقبه (Meditation) است. مراقبه به معنای تفکر عمیق، تأمل، تعمق و تمرکز اندیشه است. می توان گفت مراقبه روشی است که فکرمان را از پریشانی و تشویش، دور نگه می دارد. در انجام مراقبه نه کاملا ذهن را محدود می کنیم و نه اجازه می دهیم به دنبال مشغولیات خود برود. به عبارتی دیگر مراقبه نحوه ی کنترل بر ذهنمان را به ما یاد می دهد.

انجام مراقبه چه فایده ای برایمان خواهد داشت؟

در مراقبه اندام های بدن در حالت استراحت قرار می گیرند و ذهن آرام می گیرد. درنتیجه بدن آماده ی بازسازی و خوددرمانی می شود. همچنین مراقبه، فعالیت دستگاه عصبی را کاهش می دهد و در نتیجه باعث کاهش تنفس، سوخت و ساز و ضربان قلب می شود. به همین دلیل است که مراقبه علاوه بر درمان استرس و اضطراب، بر بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی، مانند: مشکلات تنفسی، وسواس، تیک های عصبی، افسردگی، حسادت، کینه، خشم و... تاثیرگذار است.

اما مراقبه یا مدیتیشن چه مراحلی دارد؟

انتخاب محیط و شرایط مناسب (دور از شرایطی که تمرکزتان را برهم می زند)

انجام ورزش های انقباضی و انبساطی

دم و بازدم عمیق و تنفس طولانی

رها و آرام کردن اندام ها و عضلات بدن

تکرار ذکر یا مانترا ( ذکر یا صوتی که در طول مراقبه تکرار می شود) در محیط و شرایط مناسب

تکرار تلقینات کلامی مثبت

تصویر سازی (می تواند شامل انواع مختلفی از تصویرسازی باشد مانند: تخلیه ی انرژی منفی و...)

شکرگذاری

اصلا هر کدام از مراحل مراقبه چه تاثیر دارند؟

طبیعتا تمامی اعمالی که در طول مراقبه صورت می گیرد، فواید دارد که در ادامه سعی داریم تا به تعدادی از آنها اشاره کنیم:

فواید دم عمیق و بازدم طولانی:

بهتر شدن و شفاف شدن پوست

بالاتر رفتن سطح یادگیری و حافظه به دلیل رسیدن سطح اکسیژن بیشتر

بهبود عملکرد قلب و معده به دلیل دریافت بیشتر اکسیژن

کاهش سطح عصبانیت و پرخاشگری

خارج کردن سموم بدن و انرژی منفی که افکار منفی ما باعث آن شده است.

فواید رها و آرام شدن:

رفع تنش ها و گرفتگی های عضلانی

ایجاد آرامش در بدن

رفع احساس خستگی و کسلی به دلیل ترشخ هورمون سرتونین

کاهش دردهای مزمن

کاهش مشکلات خواب  

جمعبندی

در این مقاله سعی شد تا به یکی از راه های درمان استرس و اضطراب، یعنی مراقبه یا مدیتیشن بپردازیم. همانطور که گفته شد، انجام تکنیک های مراقبه بر مشکلات جسمانی و روانی بسیاری تاثیر می گذارد. می توانید از تعداد دفعات کم شروع کنید و به مرور زمان، تعداد انجام تکنیک ها را بیشتر کنید چرا که انجام مراقبه باعث می شود تا روز به روز به حال و هوای مثبت شما بیافزاید و از حالات منفی مثل خشم، اضطراب و استرس بکاهد.