تست MBTI چیست؟

مطمئنا تا به حال شنیده‌اید که افراد در بازار کار در مورد تست شخصیت شناسی بریگز صحبت می‌کنند و از آن به عنوان تست محبوب در روند خودشناسی نام می‌برند. ایزابل بریگز مایرز و مادرش، کاترین بریگز، در سال 1960 یکی از محبوب‌ترین و شناخته‌شده‌ترین سیستم‌های شخصیت شناسی را معرفی کردند. تست MBTI یک تست پرسش و پاسخ است که در آن فرد به سوالات روان‌سنجی پاسخ می‌دهد و در نهایت نوع شخصیت، نقاط قوت و ضعف و همچنین اولویت‌های شخصی مشخص می‌شوند.

اساس این تست بر پایه نظریه‌های شخصیت شناسی روان‌پزشک سوئیسی، دکتر کارل یونگ و همچنین مشاهدات ایزابل بریگز مایرز و مادرش بنا شده است و آن را به پراستفاده‌ترین تست شخصیت شناسی در سراسر جهان تبدیل کرده است. این مقاله مرور کلی از تست MBTI است تا با آگاهی از آن و انجام آن بتوانید برنامه ریزی و پیشرفت شغلی خوبی تجربه کنید.

تست MBTI چیست؟

در نظریه یونگ، هشت الگوی رفتاری انسان معرفی شد. بریگز و مایرز ایده‌های یونگ را در مورد این الگوهای ذهنی توسعه دادند و در نهایت نقش آنها را در مفهوم و توصیف انواع شخصیت‌ها در تست MBTI گنجاندند.

نظریه کارل یونگ در شناخت الگوهای رفتاری در سال 1920 عنوان شد و بعد ایزابل مایرز آن را قالب تست MBTI در سال 1962 تکمیل و چاپ کرد. گفته می‌شود سالانه، بیش از دو میلیون نفر این تست را در سراسر جهان انجام می‌دهند و از آن برای شخصیت شناسی استفاده می‌کنند. شرکت‌ها نیز از این تست برای شناسایی ویژگی‌های شخصیتی و بهبود عملکرد انسانی استفاده می‌کنند.

تست بریگز و مایرز نوعی ارزیابی است که در آن شخصیت فرد را با توجه به چهار معیار اصلی مورد بررسی قرار می‌گیرد که در آن هر حرف مربوط به یک اولویت یا گرایش شخصیتی خاص است. این معیارها برون گرا یا درون گرا بودن، شهودی یا حسی بوده، ادراکی یا قضاوتی بودن و در نهایت احساسی یا منطقی بودن هستند.

این تست از 93 سوال تشکیل شده است و انجام آن معمولاً حدود 10 دقیقه طول می‌کشد. هیچ جواب درست یا غلطی در تست MBTI وجود ندارد. به طور معمول از افرادی که قصد دارند تا این تست را انجام دهند، خواسته می‌شود که بدون هیچ تاثیرپذیری به سوالات پاسخ دهند.

همان‌طور که گفتیم، این تست چهار دسته بندی اصلی شخصیتی را نشان می‌دهد که در مجموع این دسته بندی‌ها 16 تیپ شخصیتی را تشکیل می‌دهند. تئوری پشت تست بریگز و مایرز مبتنی بر این واقعیت است که جمعیت جهان از این 16 تیپ شخصیتی هستند.

تست روانشناسی و خودشناسی چیست؟

 

تست روانشناسی و آزمون های خودشناسی با توجه به ضرورت ارزیابی و نیاز برای توسعه آن در جوامع، شرکت ها  و سازمان توسعه یافته اند. با این حال یکی از مشکلات این تست ها بالا بودن هزینه ها، صرف زمان جهت تحلیل نتایج و همچنین بالا بودن خطای اندازه گیری می باشد. برای همین منظور در راستای رفع نیاز ارزیابی شرکت های نوظهور با استفاده از فناروری اطلاعات روی کار آمده اند که می توانند ارزیابی را با سرعت و دقت بیشتری انجام دهند. تست روانشناسی آنلاین یا ارزیابی الکترونیکی  بستری را فراهم می کند که هر فرد بدون اینکه نگران نتیجه ارزیابی باشد اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آورده و مسیر زندگی اش را به خوبی هدایت نماید. این نوع ارزیابی ها می توانند در خانه با یک گوشی موبایل و یا در محیط های کنترل شده توسط سازمان ها و شرکت ها مورد استفاده قرار گیرند.


رابطه ی سلامت روان، هوش معنوی و افکار ناکارآمد

هوش

 

سلامت روان

سلامت روان به معنی آرامش فیزیکی و کمبود سر و صدا نیست بلکه معنایی کلی تری دارد و کیفیت زندگی بر آن تاثیر میگذارد. سلامت  روان روی طرز فکر، احساس و رفتار روزانه شما تاثیر دارد و همچنین روی توانایی شما در مواجهه با استرس ، غلبه بر چالش های زندگی ، ساخت روابط و ریکاوری بعد از سختی ها تاثیرگزار می باشد . سلامت قوی ذهن به این معنا نیست که هیچ مشکلی نداشته باشید ،  سلامت روانی و احساسی چیزی فراتر از رهایی از مشکلات افسردگی ، استرس و یا دیگر مشکلات روانشناسی می باشد .

 

چگونه سلامت ذهن و روان را افزایش دهیم ؟

هرکس که از مشکلات ذهنی و احساسی رنج می برد ، معمولا احساس تنهایی زیادی می کند و همچنین ممکن است از اختلال ذهنی هم رنج ببرد . اکثر ما انسان ها سیگنال های احساسی را که نشان دهنده هشدار و اخطار برای سلامت نامناسب ذهن است، جدی نمی گیریم که بیشتر آن ها در نتیجه مصرف رفتارهای مخرب ، داروها و مواد غذایی مضر می باشد و از طرفی همه ما امید داریم که این وضعیت خود به خود بهبود پیدا کند و به همین دلیل تسلیم شرایط می شویم.

خبر خوب اینجاست که مجبور نیستید به این احساس بد ادامه دهید و همچنین تمرین های زیادی وجود دارد که می تواند روحیه شما را بهبود ببخشد و باعث شود از زندگی لذت ببرید .

سعی کنید که ارتباطات اجتماعی خود را مخصوصا ارتباطات چهره به چهره را افزایش دهید.

 

فرقی ندارد که چه مدت زمانی را به ارتقای سلامت ذهن  روان خود اختصاص داده اید، به همکاری و ارتباط با دیگران نیاز دارید تا بتوانید بهترین عملکرد را داشته باشید. 

 

هوش معنوی و مدیریت

تاثیر فوق العاده هوش معنوی بر متغیر‌های مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و ... و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش سبب می‌شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود.

مدیرانی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر، پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. اهمیت اتصال به یک کل بزرگتر را می‌فهمند، ادراک و بیانی فردی از معنویت خود دارند. این افراد از ذهنیت وفور برخوردارند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست.

در نتیجه افراد راحت‌تر به یکدیگر اعتماد می‌کنند، اطلاعات و کارشان را به مشارکت می‌گذارند و با همکاران و اعضای گروهشان هماهنگ می‌شوند تا به اهداف نهایی خود برسند. افراد در سلسله مراتب سازمان‌هایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یکدیگر تلاش می‌کنند. در موقعیت‌های تعارض از راهبرد‌های همکاری برد – برد استفاده می‌کنند.

مدیر معنوی در برخورد با موقعیت‌ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می‌پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می‌کند و به جای مطرح کردن خود، فروتنی نشان می‌دهد. مدیر معنوی بر ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت، درستی، آزادی و عدالت تاکید دارد. او هویت اخلاقی کارکنان خود را بهبود داده و تعهد عمیقی در آنان ایجاد می‌کند و بین آن‌ها روابط سازنده را حاکم می‌سازد.

مدیر معنوی بر توسعه فردی، تصمیم گیری مشترک، و کمک به خودشکوفایی تاکید دارد. اگر ارزش‌های اصلی اش مورد تهدید قرار گیرد، به جای تطبیق با عقاید و افکار دیگران، آن‌ها را به چالش می‌کشد تا به نتیجه والا برسد. مدیر معنوی اجازه نمی‌دهد مقام و موقعیت ذهن او را درگیر سازد، زیرا ذهن همواره با این تهدید روبرو است که توسط موقعیت‌ها و حاشیه‌های به ظاهر مهم به گروگان گرفته شود. مدیر معنوی به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می‌کند.

 

امروزه روانشناسان بر این باورند که موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می‌کند. آن‌ها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می‌تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می‌شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه مشتریان، کارکنان و افراد جامعه از آن منتفع شوند.


رفتار

رفتار

رفتار پاسخی است که ارگانیسم به انگیزه بیرونی می‌دهد. به بیان دیگر رفتار واکنشی است که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر می‌زند. این رفتار در انسان پیچیده‌تر از سایر موجودات است. دلیل این پیچیدگی فرایندهای ذهنی گسترده و در هم فرورفته انسان است که روی هم رفته موضوع دانش روانشناسی را تشکیل می‌دهد. انسان می‌تواند بدون به کار بردن هیچ کلامی و صرفاً با زبان بدن مفهومی را منتقل کند و این مسئله از فرایندهای طی شده در ذهن او نشات می‌گیرد؛ بنابراین این پیچیدگی‌های رفتاری انسان باید به‌طور کامل بررسی گردد که این امر در علمی به نام رفتارشناسی محقق می‌شود.

در علم روانشناسی رفتار کاربرد زیادی دارد و یکی از مهم‌ترین شیوه‌های کشف بیماری‌های روانی کشف از طریق مشاهده بالینی و سنجش رفتار است که از طریق متدهای علمی پژوهشی انجام می‌گردد. همچنین بر روی حالات گوناگون فرد هم نام‌هایی گذاشته شده که به رفتارهای مختلفی طبقه‌بندی می‌شوند.

هریک از ما، دانشجوی علوم رفتاری هستیم. همواره، از نخستین سال‌های زندگی، نظاره گر کارهای دیگران بوده؛ کوشیده‌ایم تا آنچه را که مشاهده می‌کنیم را تفسیر نماییم. در سراسر زندگی؛ فرد، مشغول مطالعه دیگران است. انسان، شیوه رفتار دیگران را تعمیم می‌دهد تا بتواند، آنچه که انجام خواهند داد را پیش‌بینی و توجیه کند. رفتار، امری تصادفی نیست؛ بلکه معلول است و در جهتی میل می‌کند که فرد (بر اساس منافعش)، آن را باور دارد. بدیهی ست که افراد، با هم متفاوت‌اند. افرادی که در وضعیت یکسان، قرار گیرند؛ کار مشابهی، نخواهند کرد؛ ولی، ثبات رویه، منشأ رفتار همه افراد است.

ثبات رویه در رفتار، اهمیت بسیار زیادی دارد؛ زیرا، بر اساس آن، می‌توان رفتار را پیش‌بینی کرد و در بیشتر موارد تابع نوعی نظم بوده و سازمان یافته هستند، رفتار دیگران، قابل پیش‌بینی ست (البته، این پیش‌بینی‌ها، صد در صد درست نخواهند بود). عموماً، رفتارها را می‌توان پیش‌بینی کرد و تحقیق سیستماتیک درباره? رفتار، وسیله یا روشی، برای پیش‌بینی‌های دقیق و معقول است. دیدگاه به اصطلاح، عقل سلیم، درباره? رفتار انسانی، چندان درست نیست. آنچه از نظر یک نفر، عقل سلیم است، از دیدگاه دیگری، «عقل سلیم»، محسوب نمی‌شود

رفتارگرایی

مکتبی که در اوائل قرن 20 در ایالات متحده انجام شد نامش رفتارگرایی بود. هم‌زمان با این مکتب در علم آنروز روانشناسی دنیا مکاتب دیگری نیز بنیان‌گذاری شده بودند. سه مکتب بزرگ و همه گیر آن دوران رفتارگرایی و روانشناسی گشتالت و روانکاوی بودند. رفتارگرایی در میان این سه مکتب شهرت بیشتری یافته بود. بنیان‌گذار این مکتب واتسون بود که با انتشار «اعلامیه رفتارگرا» تأثیر عظیمی بر روانشناسی بر جای گذارد. این مکتب عقیده داشت که هر پدیده‌ای با یک محرک آغاز می‌شود وبا یک پاسخ پایان می‌گیرد و به همین دلیل به روانشناسی محرک-پاسخ نیز مشهور شده بود.

تفاوت رفتاری زن و مرد

پرخاشجویی

از خردسالی پسران پرخاشجوتر از دخترانند و مردان سالخورده نیز پرخاشجو تر از زنان سالخورده‌اند. در جمعیت بزهکاران و جنایتکاران همه جامعه‌ها عموماً مردان بسیار بیشتر از زنان است. رفتار پرخاشجویانه پسران بیشتر از دختران و زنان است و اگر استثنایی دیده می‌شود در مورد پرخاشجویی کلامی زنان است که پیش از مردان است. زنان بیشتر به حالت غیر مستقیم خشم و عصبانیت خودشان را نشان می‌دهند. این حالت میان مردم بدون اینکه با یکدیگر تماسی داشته باشند، به وجود می‌آید یا اینکه پشت سر آن‌ها مانند شایعه پراکنی، محروم‌سازی و حرفهای زشت و تهمتهای ناروا پیش می‌آید. البته خشم و غضب غیرمستقیم هم، در واقع همان پرخاشگری است؛ ولی می‌توان گفت ضربه زدن به صورت کسی یا آسیب جسمانی به او وارد کردن، نیاز به سطح بسیار پایین همدلی دارد در حالی که درحالت خشم و غضب کلامی چنین حالتی وجود ندارد. حتی اگر با این تفاوت ساده لوحانه مخالف باشید، بایستی بدانید عده‌ای ازمردم فکر می‌کنند برخورد پرخاشگری شفاهی و کلامی درست به اندازه? زد و خورد و پرتاب سنگ و مشت و لگد می‌تواندصدمه واردکند، با این حال بایستی به این نکته توجه داشته باشیدکه پرخاشگری غیر مستقیم نسبت به پرخاشگری مستقیم، نیاز به مهارت بیشتری در خواندن فکر دیگران دارد.

رخاشجویی تابع سه عامل است:

اول: تماییز یافتن مغز و دستگاه عصبی به صورت الگوی نر
دوم: میزان هورمونهای خون به خصوص اندروژن‌ها
سوم: رویدادها به خصوص محیط زندگی

پسران دو برابر دختران پرخاشجو هستند، نه تنها پرخاشجویی را شروع می‌کنند بلکه باعث آن نیز می‌شوند. جاه طلبی با پرخاشجویی کاملاً مربوط‌اند. هر دو به شدت رفتار وابسته‌اند.

علاقه‌ها و ارزشهای

نوع دوستی و توجه و صمیمیت و ارتباطهای شخصی و پرورش حمایتی ویژگی‌هایی از زن است که با آمادگی‌های نامبرده درمرد تفاوت آشکار دارد. علایق زیبا شناختی، اجتماعی و دینی زنان بیشتر است حال آنکه مردان به جنبه‌های سیاسی و تئوریک تمایل دارند. زنان بیش از مردان به مسائل اخلاقی توجه دارند و باحرارت به بی عدالتی اعتراض می‌کنند. پذیرش دیگران خصوصیت دیگری است که در جنس ماده نوع آدمی دیده می‌شود و آن عبارتست از گرایش آن‌ها به همجواری و لذت بردن از وجود مصاحب. دختر بچه‌های کودکستان بیشتر وقت خود را با همبازی‌ها صرف می‌کنند و حال آنکه پسر بچه‌ها با وسایل ورزشی و اسباب بازی سرگرم می‌شوند دختر بچه‌ها با از خود کوچکترها تمایل نشان می‌دهند و در بردن چیزهای سنگین به آن‌ها کمک می‌کنند در صورتی که پسر بچه‌ها به معاشرت با از خود بزرگترها تمایل دارند.از نظر دختران نکته مهم دوستی این است که بتوانند شخصی را پیداکنند تا با او صحبت کنند و هر روز ارتباط عاطفی و دوستی نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند، بدون اینکه نیازی به توجه در رفتار و اعمال یکدیگر داشته باشند. دختران همچنین بیشتر مواقع به یکدیگر می‌چسبند تا ارتباط دوستانه? خودشان را نزدیکتر نشان دهند. آن‌ها رازهای شخصی خود را به یکدیگر می‌گویند و به نقاط ضعف و ترس‌ها و دلهره‌هایشان، نزد یکدیگر اعتراف می‌کنند. برعکس، پسران هیچگاه در خصوص نقاط ضعفشان چیزی به کسی نمی‌گویند. نکته? متناقض در اینجا، این است که اگر چه دختران خیلی روابط دوستی خوبی بایکدیگر دارند ولی آن‌ها انرژی فوق‌العاده‌ای برای خبرچینی و شایعه پراکنی دارند. این‌طور به نظر می‌رسدکه دختران علاقه? زیادی به چنین کارهای خطرناکی دارند ولی همیشه نتیجه? مطلوب را در بیان و نشان دادن صمیمیت مشاهده کرده‌اند. پیامد تمام این موارد این است که ارتباط دوستی میان دختران و حتی قطع ارتباط آن‌ها با یکدیگر بسیار احساساتی است. اکثر پسران پس از سپری کردن دوران کودکی، دوستی‌های خود را بر اساس بازی‌هایی که انجام می‌دهند، پایه‌ریزی می‌کنند؛ بنابراین اگربازی فوتبال باشد، آن‌ها یک گروه را برای این کار انتخاب می‌کنند. اگر بخواهند اسکیت بازی کنند، گروه دیگری را برای دوستی برمی‌گزینند. این کار برای بسیاری از مردان کار چندان دشواری نیست زیرا با عده‌ای برای بازی گلف می‌روند و با عده‌ای دیگربرای بازی بیلیارد می‌روند. روش متفاوت در بازی میان دختران و پسران نشان می‌دهدکه دختران بیشتر مایلند جذب مفاهیم احساساتی روابط دوستی شوند تا بدین شکل به یک نفر نزدیک شوند یا اینکه در میان یک جمع یک نفر را به عنوان بهترین دوست خود انتخاب کنند. برعکس، پسران بیشتر به فعالیت‌ها و رقابت میان خودشان جلب می‌شوند. آن روی سکه چنین است که در دوستی پسران، به‌طور متوسط، میزان صمیمیت کمتری مشاهده می‌شود. در میان آن‌ها کمتر فداکاری دو جانبه، ارتباط نگاه و نزدیکی رفتار، دیده می‌شود. مردان به ندرت یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. در سنین هشت سالگی و بالاتر اگر پسران بخواهند تماس فیزیکی با هم داشته باشند، این تماس در حدود کتک کاری و مشت و لگد است یا اینکه در نهایت با هم دوستانه دست بدهند. در حالی که زنان بیشتر در برخوردهایشان اظهار صمیمیت و نزدیکی می‌کنند.

مشاهدات رفتاری در پسران و دختران شش ساله، شش جامعه متفاوت انجام گرفت در همه این جامعه هادختران رفتاری توأم با نفوذ و پرورش و مسئولیت از خود نشان دادند که این سه چیز را مادر نبت به فرزندش دارد. پسران همه این فرهنگها به عکس بیشتر از دختران به حمله بدنی و پرخاشجویی اقدام می‌کنند که این تفاوت رفتار ناشی از تفاوت فیزیولوژیک دو جنس است.

تأثیر اجتماع

مرد قویتر ولی آسیب‌پذیر تر از زن است. استقلال و اتکای به نفس بیشتری دارد، حادثه جو و پرخاشجوتر است، جاه طلبی و رقابت در او قوی تر است، استعداد فضایی و عددی و مکانیکی بیشتر دارد و دنیا را بر حسب اشیا و نظریه‌ها و تئوری‌ها تعبیر می‌کند.

زن دارای آنگونه استعدادهای حسی است که ارتباطات بین افراد راتسهیل می‌کند، زودتر از مرد از نظر ساخت بدن و روانی بالغ می‌شود، مهارتهای کلامی اش زودرس و استادانه‌اند، بیشتر به مراقبت و توجه به دیگران تمایل دارند، زود جوش و سازگار تر است و دنیا را با دید اخلاقی و زیباشناسی می‌نگرد. این زیر بنای زیستی از لحظه به دنیا آمدن تحت تأثیر بسیاری از عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار می‌گیرد؛ مثلاً مادر به وراجی‌های دختر بیشتر توجه دارد و آن راتقلید و تقویت می‌کند و با این عمل بر تمایل بعدی دختر به استفاده از استعداد کلامی می‌افزاید. در سه سالگی پسرشناختن پدر و تقلید رفتار او و دختر شناختن مادر و تقلید رفتار او را آغاز می‌کند. هر یک در راه تقلید کارها و پذیرش علایق و ارزشهای هم جنس خود تلاش می‌کند.

وجود تفاوت در دو جنس یک واقعیت بی چون و چرای زیستی است. اما اینکه بر اساس این تفاوتها باید زن و مرد را متفاوت به بار آورد یا نه به تصمیم جامعه مربوط است. برابری به معنای همانندی نیست. جامعه‌های متمدن عموماً برای مردان و زنان حقوق برابر قائل اند و اینها حقوقی هستند که جامعه بدون انکار تفاوتهای زیستی، به رضا و رغبت به همه افراد داده‌است.

بنا براین دلیلی ندارد که به زن و مرد در برابر انجام کار معینی حقوق متفاوت بدهند. وقتی زنی یا مردی برای کاری انتخاب می‌شود متناسب بودن او برای آن کار مطرح است نه جنسش.

در استعداد و علایق مردان و زنان به آن اندازه تفاوت وجود ندارد که جهان مردان از جهان زنان جدا در نظر گرفته شود. درست است که در مشاغل و مدیریت تفاوتهایی به چشم می‌خورد ولی تفاوتها نسبی است. جاه طلبی زنان به اصطلاح افقی است نه عمودی و عموماً می‌خواهند میان خانواده و کار موازنه برقرار باشد و کاری راضی‌کننده داشته باشند و کمتر در پی آنند که در شغلی که دارند به عالی‌ترین مقام برسند و کارها را وسواسی تر انجام و به اکراه کار خود را به دیگران می‌سپارند."

اکنون وقت آن است که زنان با توجه به تفاوتهایی که از نظر زیست‌شناسی و روانشناسی با مردان دارند، به جای ستیز بی‌حاصل با مردان، آنان را متوجه نقشهای اساسی خود کنند و ارزش و اهمیت استعدادها و مهارتهای اختصاصی خود را بیش از بیش به مردان بنمایانند.

برای به دست آوردن برتری‌های اجتماعی مردان از قدرت فیزیکی استفاده می‌کنند یا اینکه به زور متوسل می‌شوند یا رفتارهای دیگری که شاید چندان هم شایسته نباشند، از خود بروز می‌دهند. به همین دلیل است که در بسیاری از گونه‌ها، مردان بزرگتر، قویتر و جسورتر از زنان هستند. لیاقت و کارایی مردان نه تنها در رفتارشان بلکه در قدرت و رتبه و مقام آن‌ها نیز مشاهده می‌شود و این صفات توسط زنان، برگزیده می‌شود. این صفات ممکن است نه تنها در قدرت فیزیکی بلکه درتوانایی و رسیدن به قله‌های رفیع موفقیت و مقام‌های بالای اجتماعی نیز، مشاهده شوند. فقدان حس همدلی سبب می‌شود راحت‌تر باکسی دعواکنید یا حتی با او بجنگید یا با روش‌های نه چندان خشن، آن‌ها را در رقابت کنار بگذارید یا حتی زمانی که شخصی برایتان هیج سود و منفعتی نداشته باشد، او را به راحتی از زندگیتان بیرون کنید واقع امر این است پرورش به معنی اعم واخص کار ویژه زنان است و بسیاری از آنان به چنین کاری رضایت دارند. مهم آن است که نباید ان را کسرشان خود بدانند زیرا ایمنی عاطفی نسلهای آینده به زنان وابسته است.

آخرین کلام این است که اندیشه برتری جنس مرد بر زن یا زن بر مرد اندیشه‌ای باطل است. برای دوام بشریت دو جنس اهمیت و ارزش برابر دارند و اگر دیده می‌شود در گذشته و حال زنان بسیاری از نقاط دنیا به اصطلاح در استثمار مردانند، سوء استفاده از بعضی خصوصیتهای زیستی است: از جمله پرخاشجویی مرد و گرایش عمومی زنان به اطاعت.


وسواس چیست؟

وسواس فکری افکار، تصاویر و تکانه هایی هستند که مرتبا در ذهن فرد تکرار می شوند و به نظر می رسد خارج از کنترل فرد هستند و علی رغم میل او به ذهنش می آیند. مثل اینکه فرد مدام فکر می کند مبادا دستش آلوده باشد. یا اینکه فکر می کند نکنه به ایدز مبتلا شوم.

همه افراد افکار عجیب، غیرمعمول و یا حتی مزاحم دارند که هر از گاهی به ذهن شان می آید و اکثر آنها بدون اینکه به این فکرها اهمیت بدهند، به کارهای روزمره خود ادامه می دهند اما اگر به اختلال وسواس (OCD) مبتلا باشید، این فکرها می تواند هم ناراحت کننده و هم ناتوان کننده باشد.

 

دلایل ابتلا به وسواس

عوامل خطر شامل سابقه کودک آزاری یا رویداد دیگری است که باعث ایجاد استرس می شود. ثبت شده‌است که برخی موارد به دنبال عفونت رخ داده‌است. تشخیص براساس علائم است و مستلزم رد سایر دلایل مربوط به دارو یا پزشکی است.برای ارزیابی شدت می‌توان از مقیاس‌های رتبه‌بندی مانند مقیاس وسواس اجباری Yale-Brown (Y-BOCS) استفاده کرد.سایر اختلالات با علائم مشابه شامل اختلال اضطراب، اختلال افسردگی اساسی، اختلالات خوردن، اختلالات تیک و اختلال شخصیت وسواسی-اجباری است.هرچند دلایل ابتلاء به اختلال وسواس جبری(OCD) کاملاً شناخته‌شده نیست، اما موارد زیر تأثیر زیادی در ابتلاء به این بیماری دارد:

  1. تغییرات جسمی و بدنی
  2. محیط
  3. کمبود سروتونین
  4. سابقه خانوادگی
  5. زندگی پر از استرس

 

وسواس عملی یا اجبار چیست؟

اجبار یا وسواس عملی رفتارهایی هستند که باید بارها و بارها انجام شود تا اضطراب ناشی از وسواس فکری فرد کاهش یابد. به عنوان مثال، اگر وسواس آلوده بودن دارید، ممکن است احساس کنید که مجبور هستید دستان خود را بارها بشویید یا بارها از ماده ضدعفونی کننده استفاده کنید تا نگرانی ناشی از آلوده بودن دست هایتان کاهش پیدا کند.

وسواس های عملی متداول شامل تمیز کردن، شمارش و چک کردن هستند.

 

سی بار شستم ولی هنوز کثیفه!

 در اختلال وسواس، فکری استرس‌زا، ناخوشایند و بی‌ربط دائم سراغ فرد می‌آید و فرد درنتیجه‌ رنج ناشی از این فکر و عدم توانایی در بیان این رنج، احساس نیاز می‌کند که یک رفتار خاص را دائماً تکرار کند. افکار استرس‌زا، ناخواسته و بی‌ربط که مداوم به ذهن خطور می‌نماید را «وسواس فکری» و زمانی که فرد احساس نیاز می‌کند تا یک رفتار خاص را مداوم تکرار نماید «وسواس عملی» می‌گویند. ممکن است اختلال وسواس، پایه ارثی و ژنتیک داشته باشد. وقایع ناخوشایند یا روابط ناسالم خانوادگی نیز اختلال وسواس را آغاز یا وخیم‌تر می‌کند.

اختلال وسواس یا OCD  می‌تواند در کودکی، در اغلب مواقع نزدیک ده‌سالگی خود را نشان دهد. بعید است بعد از سن 30 سالگی اختلال وسواس آغاز شود.

مبتلایان به وسواس به سبب اندیشه‌های ناخواسته و ناراحت‌کننده که مدام به ذهنشان خطور می‌کند، رنج زیادی می‌کشند و برای کنترل این رنج، بدون این که از آن صحبت کنند رفتارهایی تکراری از خود بروز می‌دهند. برای نمونه، خانمی که وسواس فکری کثیف بودن دستش او را از درون مدام آزرده می‌سازد، بدون این که رنج خود را بگوید شاید در طول روز دستش را پنجاه بار بشوید. (وسواس عملی)

 

 

درمان اختلال وسواس

موفق‌ترین درمان برای اختلال وسواس به کار بردن ترکیب دارودرمانی و روان‌درمانی‌ست. گاهی افسردگی یا یک بیماری دیگر علاوه بر اختلال وسواس در فرد وجود دارد و درمان آن بیماری، به کنترل وسواس بسیار کمک می‌کند. پیدا کردن درمان ایده‌آل برای هر فرد مبتلا به بیماری وسواس همیشه راحت نیست و گاهی باید چندین و چند بار به همان پزشک متخصص اعصاب و روان مراجعه کنیم و درمان‌های مختلف را بیازماییم تا به بهبودی دست پیدا کنیم.

تکنیک‌های روان‌درمانی متعددی برای کمک به درمان مبتلایان به وسواس وجود دارد. مهم است در مرحله نخست، بیمار آموزش لازم را درباره ماهیت وسواس و درمان‌ها دریافت کند و حمایت لازم را از خانواده، دوستان و گروه های حمایتی بگیرد


عقل

 

 

عقل در لغت به معنای امساک و نگاهداری، بند کردن، باز ایستادن و منع چیزی است. در بار? معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از «عقال» گرفته شده است؛ و «عقال» به معنای طنابی است که به وسیل? آن زانوی شتر سرکش را می بندند و به این دلیل به عقل، عقل می گویند که این نیروی باطنی، شهوات و هواها و خواسته های شیطانی درون انسان را به بند می کشد. همچنین واژ? عقل و مشتقات آن در لغت به معنای فهمیدن، دریافت کردن است 

 در قرآن کریم نیز به معنای فهم و ادراک آمده است. 

 در روایات به معانی گوناگونی استعمال شده است که یکی از معانی آن، قو? تشخیص و ادراک و وادار کننده‌ انسان به نیکی و صلاح و بازدارند? وی از شر و فساد است.

تعریف عقل

و اما تعریف عقل به زبان علمی؛ در این مورد لازم است حوصله بیشتری داشت و این مسئله را با تأمل و ژرف نگری مورد مطالعه قرار داد. عقل عبارت است از مرکز فکر و اندیشه، و از ویژگی های آن، ترکیب، تجزیه، تجرید، انتزاع، تعمیم و تعمیق مفاهیم ذهنی است. تعریف عقل، با این فشردگی، کمی برای ذهن سنگین است. لذا این تعریف را باز می کنیم تا درک آن ساده و آسان گردد.

 

مقاله انتقادی عقل

هامان، هاردر، کانت، کییرکگارد، نیتزشه، هیدگر، فوکالت، روتی، و بسیاری از فیلسوفان در مناظره ای که در مورد معنی اصلی واژه reason شرکت کردند. برخی مانند کییرکگارد، نیتزشه و روتی در مورد معنی واژه در حالت فاعلی و حتی در مواردی در دیگر حالات نیز مردد بودند. دیگر فیلسوفان همانند هگل اهمیت چند فاعلی بودن را مبهم می‌دانند و در تلاش برای نوسازی کلمه عقل بودند.

برخی متفکران مانند فوکالت، معتقد بودند که باید زندگی مدرن را نادیده گرفت و درک خود را از عقل و چیزی که به آن زندگی می‌گوییم را بر اساس عقل بیان کنیم.

 

عقل و شناخت جهان غیب

اگر مقصود از شناخت و ادراک، ادراک عقلى از مفاهیم و تصورات و مسائل نظرى باشد، چنین امرى بنابر اصولى که در مباحث شناخت ‌شناسى به اثبات رسیده است و در این نوشتار نمى‌توان به آن پرداخت، امرى ممکن است. و اگر منظور از ادراک، ادراک شهودى و قلبى باشد، این ادراک از جهان دیگر نیز با رعایت و انجام اصول و آداب سلوک عملى مقدور است، و انسان مى‌تواند به مرحله‌اى بار یابد که ظرفیت ادراک شهودى جهان دیگر را پیدا کند.

 

مراتب عقل

در اینجا به دور نمائی از مراتب عقل از دیدگاه معرفت دینی اشاره می کنیم.

گفتیم که عقل به مفهوم عام همان خود آگاهی انسانی است که نور وجود انسان است. بنابراین مراتب عقل هم همان مراتب خودآگاهی انسان از خویشتن خواهد بود که این خودآگاهی همه مراتب ادراکات و ابزار های حسی، خیالی، فکری، حافظه و .... را شامل شده و همه را دارای درک و فهم انسانی می کند. این که گفتیم عقل همان آگاهی بر این ادراکات است و نه خود این ادراکات به این دلیل است که چه بسا به تعبیر قرآن انسان چشم (ادراک حسی) دارد اما نمی بیند و قدرت محاسبه دارد اما تعقل نمی کند حافظه دارد اما عبرت نمی گیرد و ... اما انسان عاقل نسبت به تمامی این ادراکات دارای فهمی زنده است که همین فهم نشانه حضور عقل در انسان است.

البته قدرت حسابگری و قیاس برای تدبیر امور دنیوی یکی از ابزار های عقل است که در جایگاه خود به خوبی می تواند عمل کند. ولی تباهی در آنجاست که در غیر جایگاه خود عمل کند یعنی تمامی وجود انسان را به نفع نفس اماره مدیریت کند. در این شرایط قدرت حسابگری که شبیه عقل است و نه خود عقل وجود انسان را در سلطه خود اسیر کرده و آن را از تعالی باز می دارد و هرچیزی غیر از محاسبات کمیت گرا را انکار می کند.

بعد از این تذکر، در مورد مراتب عقل گوئیم: کمترین درجه از عقل همان آگاهی انسان از حواس خویشتن است که انسان به میزان برخورداری از عقل معنا و پیام موجود در هر آنچه با حواس دریافت می کند را می فهمد و در مرتبه ای بالاتر، عقل، آگاهی از فکر، حافظه، علم و عبرت و حکمت را شامل می شود. سپس از دل این مراتب، عقل برتری آشکار می شود که شامل سلسله مراتب وحی و ادراکات شهودی (به معنای کلی آن) است و در نهایت، مرتب? عشق الاهی و درک توحید عرفانی به عنوان بالاترین درجه از حد شکوفایی عقل رخ می نماید.

بنابراین می بینیم که در اصطلاح قرآن و روایات عقل به عنوان عنصر نجات بخش انسان مطرح شده و گستره عظیمی را شامل می شود. و از همین روی نکوهش و مذمت عقل در لسان قرآن و معصومین سابقه نداشته مگر در مورد قیاس که گفتیم قیاس به معنای عقل نبوده و فقط لایه ای سطحی از ابزار های عقل است